بدون شک استانیسلاوسکی مهمترین استاد بازیگری قرن بیستم است. پدر بازیگری متداکتینگ، مهمترین متد بازیگری مدون که در تمامی مراکز و آموزشگاههای بازیگری، همچنان به عنوان اولین آموزههای بازیگری به هنرجویان تدریس میشود. برای شناخت این هنرمند بزرگ و استاد بازیگری، مطلب فراوان است. آنچه که در این مطلب میخوانید، از مجموعه یادداشتهای مایکل بیلینگتون دربارهی “کلیدواژهها و چهرهها و جریانهای تاثیرگذار تئاتر قرن بیستم” است که در روزنامهی گاردین به چاپ رسیده و منتشر شده است.
سایهی استانیسلاوسکی بر تئاترِ قرنِ بیستم همچنان سنگینی میکند
مایکل بیلینگتون. گاردین: چه کسی تأثیرگذارترین شخصیت بر بازیگریِ مدرن بوده است؟ یقیناً کنستانتین استانیسلاوسکی (۱۸۶۳-۱۹۳۸). این کارگردان و نظریه پردازِ روس بدون شک از تأثیرگذارترین افراد بر تئاتر مدرن بوده است به گونه ای که نظریات او بخش اعظمی از تئاتر قرن بیستم را رهبری کرده است.
او معلم و کارگردان بزرگی بود که “تئاتر هنر مسکو” را بنیانگذاری کرد، نمایشنامههای چخوف را برای نخستین بار روی صحنه برد، برای بازیگری یک سیستمی مدون و کاربردی ایجاد کرد و آن را در کتابهایی نظیر “کار هنرپیشه روی خود”، “کار هنرپیشه روی نقش” و همچنین کتاب اتوبیوگرافیاش با نام “زندگی من در هنر” بیان کرد. او در عین حال پدرخواندهی شیوهی آمریکایی بازیگری با عنوان “متد” (method) است که طیف گوناگونی از بازیگران، از “مرلین مونرو” گرفته تا “مارلون براندو”، از دست پروردگان آن محسوب میشوند. اما با وجود عظمت غیرقابل انکار استانیسلاوسکی، تئاتر مدرن به شیوههای بازیگری دیگری نیز نیاز دارد.

سیستم بازیگری استانیسلاوسکی
برای درک درست سیستم بازیگری استانیسلاوسکی بهترین راه این است که کتابهای او را مطالعه کنید. اما یک برداشت ساده انگارانه و سطحی از دیدگاه او دربارهی بازیگری میتواند به چنین نتیجهای ختم شود:
برای آنکه تماشاگر بتواند بازیگر را در یک نقش بپذیرد و باور کند، بازیگر باید نقش خودش را درک و باور کرده باشد.
بازیگر میتواند از راههای گوناگون این کار را انجام دهد. فراخواندن و احضار خاطرات گذشتهاش، تمرکز بازیگر بر روی انگیزهی نهایی شخصیت نمایشی، تقسیم کُنش به واحدهایی معین و تکیه کردن بر آنچه استانیسلاوسکی آن را “اگرِ خلاق” مینامد و بازیگری را از سطح استفاده از تجربیات واقعیِ زندگی به سطحی از تخیل منتقل میکند. همچنین باید یادآوری کرد که استانیسلاوسکی باور داشت که تجربهی درونی بازیگر باید با تکنیک و تظاهر بیرونیاش انطباق پیدا کند. شاید این حرفها برای نابازیگران حرفهای نامفهومی به نظر برسند، اما برای اهل فن همهی اینها در واقع بخشی از اصطلاحات رایج و فرهنگ لغات تئاتر مدرن شدهاند.
هر آنچه که استانیسلاوسکی سالها پیش دربارهی بازیگری گفته، هنوز هم برای بازیگران کاملاً حیاتی است، اما بعد از او تغییرات بسیار دیگری هم در تئاتر قرن بیستم رخ داده است. امروزه تئاتری که میخواهد برای تماشاگر این توهم را ایجاد کند که آنچه برصحنه رخ میدهد، واقعاً رخ میدهد، عرصه را به شکلها و شیوههای دیگری واگذار کرده است. پردهها و طاقهای سالن های قاب صحنهای، جای خود را به صحنههای افسون زدایی شدهی بازِ و بیشکل دادهاند. نمایشنامه نویسی هم برای خودش هزاران شیوه و راه گوناگون و تازه پیدا کرده است. اغلب نمایشنامهها امروزه به شیوهی مستند گرایش دارند و حتی وقتی که داستان پرداز و قصه گو هستند، باز هم از ناتورئالیستی بودن حذر میکنند.
تفاوت نگرش برشت و استانیسلاوسکی برای بازیگری
و فراتر از همهی اینها، حالا دیگر مدتهاست در جهان فردی با نام برتولت برشت ظهور کرده است. مردی که این بحث را پیش کشید که طبیعت و سرشت اجرایِ نمایش باید متناسب با زمانهی مدرن تغییر کند. بازیگر، از منظر برشت، کسی است که پشت سر کاراکتر و با فاصله از “کاراکتر” نمایشنامه ایستاده و از بیرون به آن نگاه میکند. و در همین حال، تماشاگر نیز پشت سر بازیگر و با فاصله از او ایستاده و بازیگر و کاراکتر را همزمان از بیرون ارزیابی و قضاوت میکند. با این توصیفات، حالا باید کدام یک را انتخاب کنیم: استانیسلاوسکی یا برشت؟ من شخصاً فکر میکنم که برای هر دو جای کافی هست. اخیراً اجرای فوق العاده خوبی را دیدم که به من نشان میداد سیستم استانیسلاوسکی هنوز هم از قدرت و تاثیرگذاری بالایی برخوردار است.

اما نمایشنامههای گوناگون، شکلهای گوناگونی از بازیگری را میطلبند و به هرحال خیلی وقتها باید به خود جرأت دهیم و فراتر از سیستم استانیسلاوسکی راههای دیگری را نیز امتحان کنیم.البته امروزه عوامل زیاد دیگری هم هستند که بر کار بازیگری تاثیر دارند. از امواجِ واقع نمایانهی برنامههای تلویزیونی و یا رونق استند آپ کمدی (stand-up comedy) گرفته تا صمیمیت حاکم بر فضاهای کوچک اجرا و درشت نمایی لازم برای فضاهای وسیع اجرایی، همگی به نوعی شکل و شیوهی بازیگری را تحت تاثیر خود قرار میدهند.
امروزه بازیگران به شکلی کاملاً شخصی، شیوهی خود را برای ایفای نقش شان انتخاب میکنند. برخی کارشان را با دریافتی درونی آغاز میکنند و برخی دیگر از رهیافتی بیرونی و جسمانی. اما من در پایان میخواهم فقط بگویم که حتی اگر بازیگران بخواهند در حوزه ای فراتر از استانیسلاوسکی کار و تجربه کند، باید اول بفهمند که حرف و شیوهی استانیسلاوسکی چیست و آنها دقیقاً چه چیزی را انکار میکنند.
نظرات کاربران