مدتهاست در خیابانهای پایتخت و سایر شهرهای ایران، بیلبوردها و بنرهای تبلیغاتی سریال ” قورباغه ” ، با حضور بزرگترین سوپر استارهای حال حاضر سینمای ایران، خودنمایی میکند. شبکهی اینترنتی نماوا که به صورت انحصاری پخش این سریال را به عهده دارد. مانور تبلیغاتی گستردهای برای پخش سریال قورباغه انجام داد. اسم هومن سیدی به عنوان کارگردان با سابقهی درخشانش و حضور چهرههای شاخص سینمای ایران از جمله نوید محمدزاده، صابر ابر، سحر دولتشاهی، مهران غفوریان و … توجه عموم مردم را به خود جلب کرد و انتظارات را بالا برد. عدهی کثیری برای تماشای این سریال، اشتراک نماوا را خریداری کرده و از مدتها پیش منتظر پخش این سریال بودند. حالا که چهار قسمت از این سریال پخش شده است، میخواهیم به دور از غرض ورزی به نقد سریال قورباغه تا به اینجا بپردازیم.
حواشی و دلیل توقیف پخش سریال قورباغه
خبر توقیف پخش سریال قورباغه، درست یک شب قبل از زمان اعلام شده برای پخش اپیزود اول، بیش از پیش خبرساز شد. هیچ خبر تکمیل کنندهای برای علت توقیف این سریال مطرح نشد. و در هیچ جایی حرفی از علت توقیف پخش این سریال به میان نیامد. هومن سیدی به عنوان کارگردان سریال قورباغه در صفحهی اینستاگرام خود در واکنش به توقیف پخش سریال، پستی را منتشر کرد. در این ویدئو که مربوط به حضورش در برنامهی خندوانه بود، در جواب به این سوال که با موانع و سختیهای پیش رو چه میکند، عنوان کرده بود که “من همیشه رو به جلو حرکت میکنم و اگر مانعی سر راهم بگذارند از روی آن میپرم”. اینطور به نظر میرسد که هومن سیدی این بار هم توانست از روی موانع بپرد و به حرکت رو به جلوی خود ادامه دهد!

دامنهی گستردهی اعتراضات مردمی در شبکههای اجتماعی، مدیران نماوا را مجبور کرد که طی اعلامیهای عنوان کنند که در صورت عدم پخش سریال تا موعد مقرر، هزینهی تمامی اشتراکهای فروخته شده را به کاربران پس میدهند. اما در فاصلهی کمتر از ده روز، خبر رفع توقیف پخش سریال قورباغه منتشر شد و به نظر میرسد که این اتفاق، تنها مجالی برای خبرگزاریها فراهم کرد که پروپاگاندای تبلیغاتی پشت این سریال را گسترش دهند. ناگفته نماند در همین چند اپیزود منتشر شده ، سریال قورباغه برخی از خط قرمزها و ممیزیهای همیشگی رسانهای را پشت سر گذاشته است. مثلا استفاده از موسیقی رپ با اجرای یاس در اپیزود اول این سریال، عدم رعایت حجاب اسلامی پیرزنی که در اپیزود دوم سریال روی تخت خوابیده و یا به تصویر کشیدن اتفاقاتی که تا پیش از این در سینمای ایران محکوم به سیاه نمایی میشده است، از جمله ساختارشکنیهایی است که تا پیش از پخش سریال قورباغه در سینما و سیمای ایران بی سابقه بوده است. با وجود تمام این حواشی که بیشتر جنبهی تبلیغاتی برای سریال داشت، در نهایت پخش سریال قورباغه با اندکی تاخیر در شبکهی اینترنتی نماوا آغاز شد.
نقد و بررسی سریال قورباغه
هومن سیدی کارگردان فوقالعادهایست که فیلمهای موفقی از جمله “سیزده” و “آفریقا” را در کارنامهی هنری خود دارد. با این که فیلمهای دیگر او یعنی “مغزهای کوچک زنگ زده” ، “خشم و هیاهو” و “اعترافات ذهن خطرناک من” بیشتر دیده شدهاند، اما هیچ کدام از این فیلمها نتوانستند موفقیت دو فیلم اول را تکرار کنند. برای افرادی که سینمای سیدی را دنبال میکنند، حال و هوای سریال قورباغه کاملا قابل پیش بینی بود. سیدی شیفتهی هیجان و فیلمهای اکشن است و شاید تنها کارگردان ایرانی است که سعی دارد فیلمهایی در این ژانر بسازد. او معمولا روی موضوعاتی دست میگذارد که آمیخته با جرم و جنایت است. در همان اولین پلانهای قسمت اول سریال قورباغه مشخص شد که هومن سیدی در این سریال هم خط سینمای مورد علاقهی خود را دنبال کرده است. در نقد سریال قورباغه باید گفت که سیدی به پختگی بیشتری رسیده و توانسته اکشن باورپذیرتر و هیجان انگیزتری را نسبت به فیلمهایش ارائه دهد.
نقد فیلم یا سریال، برآیند ویژگیهای مثبت و منفی یک اثر است. حالا که صحبت از نقد سریال قورباغه به میان آمده بگذارید به هر دوی این ویژگیها به صورت جداگانه بپردازیم و سپس در انتها با کنار هم گذاشتن ویژگیهای خوب و بد سریال قورباغه، در مورد کلیت آن صحبت کنیم. پس خواهشمندم این مطلب را تا انتها بخوانید.

نکات مثبت در نقد سریال قورباغه
از نکات مثبتی که در نقد سریال قورباغه باید به آن اشاره داشت، کارگردانی آن است. مثلا استفاده از دوربین روی دست و گرفتن نماهایی از پشت سر کاراکترها در اپیزود اول، انتخاب درستی است که علاوه بر بالا بردن هیجان در مخاطب، حس تعقیب و گریز را القا میکند. یا قابهای ثابتی که در اپیزودهای بعدی، تصویری اجمالی از فضای ساخته شده به نمایش میگذارد. قاب بندیهای زیبا، دکوپاژ دقیق و ریتم درست، از ویژگیهای مثبتی است که در نقد سریال قورباغه باید به آن اشاره کرد.
از دیگر نکات قابل تحسین دیگر در نقد سریال قورباغه ، بازیهای درست و هدایت شده است و این یک امتیاز مثبت دیگر را به هومن سیدی میدهد. به جز نقشهای اصلی که به عهدهی بازیگران مطرح و شناخته شدهی سینماست، سایر نقشهای فرعی به بازیگرانی سپرده شده است که چهرههای چندان شناخته شدهای نیستند. البته هومن سیدی به درستی هر یک از بازیگران را انتخاب کرده و بازیگران نقشهای فرعی در سریال قورباغه، عموما بازیگران شناخته شدهی عرصهی تئاتر هستند که تواناییهای خود را پیش از این نیز به اثبات رساندهاند. با توجه به گذر سریال در میان سالهای متفاوت و فضاهای متنوع، تیپهای متفاوتی که در قالب کاراکترهای سریال قورباغه میبینیم از تنوع گستردهای برخوردار است که تا به اینجا اکثر بازیها قابل قبول و شایستهی احترام است.
تا پیش از هومن سیدی شاید فقط مهدی فخیمزاده با استفاده از داستانهای جنایی و معمایی، سعی کرده سریالهایی در این ژانر بسازد که در نوع پرداخت، با قورباغه تفاوتهای فراوانی دارد. پس از این منظر باید سریال قورباغه را در بین آثار تولید شده در ایران، منحصر به فرد خواند و این یکی دیگر از ویژگیهای مثبت این سریال است.

نکات منفی در نقد سریال قورباغه
تا به اینجا سعی کردیم از نکات مثبت و خوبیهای سریال قورباغه صحبت کنیم. بازیهای خوب، قابهای زیبا و دکوپاژهای درست و از همه مهمتر ژانر متفاوت، سریال قورباغه را از سایر سریالهای ایرانی پخش شده تا به حال متمایز میکند. اما ویژگیهای منفی این سریال به قدری گل درشتاند که تمام مزیتهای سریال قورباغه را تحت شعاع قرار میدهد! مهمترین ایرادی که در نقد سریال قورباغه به چشم میخورد سناریوی بسیار ضعیف آن است.
بگذارید در همین جا بگویم که ماجرای دزدی سنارویوی سریال قورباغه از فیلم سینمای “La Haine” چرند است. این فیلم که توسط کارگردان سرشناس فرانسوی متیو کاسوویتس ساخته شده است، به کلی خط روایت متقاوتی با سناریوی قورباغه دارد. صرفا چون فیلم با سه کاراکتر محوری سر و کار دارد و به مسالهی دزدی اسلحه و خشونت در یک جامعهی شهری میپردازد، دلیلی نیست که بتوان گفت سریال قورباغه کپی است. پس این ادعای بی خودی را کلا رد میکنم. ماجرای ادای احترام هومن سیدی به متیو کاسوویتس و فیلمش هم به این معنی نیست که من از روی سناریوی این فیلم کپی کردهام! در دنیای هنر و به خصوص در سینما، این شکل تاثیر پذیری بسیار رایج است و مختص ایران و یا هومن سیدی هم نیست و بزرگترین و سرشناسترین کارگردانهای سینمای جهان نیز چنین ارجاعات و تاثیر پذیریهایی را داشتهاند.
صحبت من چیز دیگری است. وقتی میگویم سناریوی سریال قورباغه افتضاح است، دلایل دیگری دارد. به عنوان مثال همان اپیزود اول سریال را به یاد بیاورید. اتقافی که قرار است نقطهی آغاز سناریوی سریال باشد، یعنی دزدی اسلحه چقدر ساده و دم دستی پرداخت شده است. یک مامور سوار بر موتور از کنار سه جوان علاف عبور میکند و یک بگو مگوی ساده هم بین آنها در میگیرد و بعد صدای شلیک! خب اگر قرار است که آن ماموری که کشته میشود به کاراکتر تبدیل شود و در سریال دیده شود، پس چرا هیچ پرداختی ندارد! چرا یک بگو مگوی ده ثانیهای بی محتوا با این سه جوان دارد؟ مثلا چه ایرادی داشت اگر صرفا با صدای شلیک گلوله سریال آغاز میشد و در ادامه میفهمیدیم که صدای شلیک گلوله برای چیست ؟ سریال قورباغه سرشار از شخصیتهای ضعیفی است که هیچکدام پرداخت درستی ندارند. هیچ کدام از شخصیتها مجال پرداخت پیدا نمیکنند. کافی است رجوع کنید به همان فیلم :نفرت” که عدهای معتقدند سناریو از روی آن کپی برداری شده است. هر یک از سه شخصیت محوری سریال به قدری پرداخت دقیق و درستی دارند که میتوان ضعفهای بزرگ سریال قورباغه در پرداخت شخصیتها را دریافت. حتی شخصیت اصلی سریال یعنی رامین! این که قلبش سمت راستش است و با شلیک گلوله به سرش نمیمیرد، به هیچ وجه نه پرداختی به شخصیت اضافه میکند و نه تکلیفش را با درام مشخص میکند. مثلا اگر به هر دلیل دیگری رامین از این مهلکه جان سالم به در میبرد چه ایرادی داشت؟ شخصیت اصلی سریال به جز واگویههای بی معنی در قالب نریشن، هیچ کمکی به پیشبرد درام نمیکند.
چیزی که داستان سریال قورباغه را شکل میدهد، یعنی دزدی اسلحه و اتفاقات بعد از آن به مسخرهترین شکل ممکن روایت میشود و سناریوی سریال قورباغه به سادگی از کنار دراماتیکترین اتفاقی که آغازگر سریال است میگذرد و این اتفاق ناامید کننده، از همان ابتدا سریال آب پاکی را روی سر مخاطب میریزد.

حالا نوبت به قسمت دوم سریال قورباغه رسیده است. جایی که داستان با یک فلاش بک به سالها قبل سفر میکند تا ماجرای دو کاراکتری که زیر دستهای نوری (نوید محمدزاده) هستند را روایت کند. ابتدای قسمت دوم سریال قورباغه تا اندازهای امیدوار کننده بود. البته فقط تا جایی که داستان در یک فلاش بک روایت میشد. ماجرای جذاب آشنایی دو شخصیت سروش و آباد و مهمتر از آن رابطهی شان با نوری، جذاب است ، اما به محضی که سریال به زمان حال خودش برمیگردد دوباره انگار به یک ماجرای بی سر و ته برمیگردیم. در قسمت سوم با اضافه شدن کاراکتر فرهاد (شخصیت معتاد) سریال قورباغه هیچ جهتگیری خاصی پیدا نمیکند. تنها یک زیگیل که رامین میخواهد از شر آن خلاص شود، چندان کشش دراماتیک ندارد که یک قسمت از سریال را به خود اختصاص دهد!
اما قسمت چهارم سریال قورباغه یک افتضاح است. اوج فجاهت در قسمت چهارم اتفاق میافتد. در ابتدای این قسمت رامین و مادرش را میبینیم که در ماشین نشسته و منتظر عبور از یک ایست بازرسی هستند. در همین حین فلاش بک میخورد به کودکیهای رامین و ماجرای قطع شدن انگشت دست مادرش را میبینیم. باز هم روایت فلاش بک خوب است، اما کارکردی در پیشبرد درام ندارد! در انتهای این قسمت وقتی که مامور گشت، یک انگشت قطع شده را در ماشین رامین پیدا میکند، با یک هیپنوتیزم قورباغهای داستان ماست مالی میشود! واقعا جای سوال دارد که تمام اتفاقات به نمایش درآمده در قسمت چهارم چه کمکی به پیشبرد درام میکند ؟ آیا قرار است بگوید رامین که حالا یک مجرم شناخته میشود ، این روحیه را از پدرش به ارث برده؟ آیا میخواهد بگوید یک انگشت قطع شده در ماشین رامین پیدا میشود که برایش درددسری هم ایجاد نمیکند ؟ این که رامین هم به توانایی هیپنوتیزم دست یافته چه ربطی به این اتفاقات دارد؟ قسمت چهارم سریال قورباغه تیر خلاصی بود که دیگر امیدی به دیدن ادامهی این سریال نمیشود داشت.
البته اینهایی که گفته شد تمام ضعفهای سریال نیست. قورباغه تصویری از شهرک اکباتان ارائه میدهد که انگار تگزاس است! این درست است که قورباغه خواسته به شکل رئالیسم جادویی داستانش را روایت کند، اما این نوع روابط هم اصول خود را دارد. چطور در پرداخت به داستانهای فلاش بک، مثل به تصویر کشیدن سالهای جنگ تحمیلی و … همه چیز واقعی به نظر میرسد و به زمان حال که میرسد انگار شخصیتها در دنیای دیگری نفس میکشند؟ هیپنوتیزم و ویژگیهای شخصیت رامین میتواند بازگو کنندهی دلیل قصهای باشد که هیچ وقت در سریال قورباغه شاهد آن نیستیم…
کلام آخر
سریال قورباغه با داشتن همهی مزیتهایی که پیش از این عنوان شده، از یک ضعف بزرگ برخوردار است. ضعفی که تمام خوبیهایش را زیر سوال میبرد و آن را به یک اثر سخیف تبدیل میکند. درس اول کارگردانی این است که یک کارگردان باید سناریویی مطابق با دغدغههای شخصی خود انتخاب کند. حالا سوالی که از هومن سیدی باید پرسید، این است که دغدغهای که باعث شده این سریال سخیف را با ان داستان دم دستی و مسخره بسازد چیست ؟؟؟

نقدهای بیشتر بخون…
- نقد سریال “خوب بد جلف 3” اثرات جانبی رادیواکتیو !
- نقد سریال ” سیاوش ” ضربه فنی قهرمان …
- نقد سریال Unorthodox (غیر مومن)
- نقد سریال Dark (دارک)
- نقد سریال The Queen’s Gambit (گامبی وزیر)
- نقد سریال Ratched (پرستار رچد)
- نقد سریال خانم میزل شگفت انگیز (The Marvelous Mrs Maisel)
- نقد مینی سریال فروپاشی The Undoing
جالب بود، البته دل بنده بیشتر از صحبتای شما پر بود، اینقدر این ۵ قسمت با سوتی های داستانی و تحلیلی همراه بود که تنها سوالی که برایم مدام پیشمیاد این هست که چند بار فیلم نامه و داستان روبازخونی کردند که باز هم سرشار از ایراد هست، ولی خوب متاسفانه بیشتر مردم از عملکرد راضی هستن، آنهم به سطح و لول نگرششون به سینما برمیگردد.
ممنون از لطف شما. به هر جهت سلیقهها متفاوت هست و به قول شما خیلیها هم به شدت لذت میبرن از تماشای این سریال..!
واقعا درقسمت چهار وه لزومی داشت قصه قطع انگشت مادر رامین روایت شود به نظرم اضافه بود
ممنون از مطالبی که نوشتید . به نظرم نکات مثبتی که فرمودید بیشتر ناظر به قالب بوده و بنده هم معتقدم که قالب فیلم واقعا یکی از بهترین و شاید بهترین قالب میان سریال های نمایش خانگی مزخرف اخیر بوده و کارگردانی هومن سیدی واقعا قابل تحسینه. اما در مورد نکات منفی که بیشتر ناظر به محتوا بود رو خیلی قبول ندارم به جز نکته اول و ماجرای دزدی. به نظرم سبک هومن سیدی تا اینجای سریال حاکی از اینه که شخصیت پردازی ها و داستان رو قراره تکه تکه مثل پازل به همراه یک معمای جدید در هر قسمت بیان کنه اگرچه بنده هم نقدهایی جدا به محتوا دارم ولی این اشکالاتی که شما فرمودید به نظرم قابل حل است.
ممنون از شما به خاطر توجهتون. بله. حق با شماست و سناریو به شکل تکههای پازل کنار هم قرار گرفتهاند. البته این ربطی به شخصیت پردازیها نداره! مسالهی مهمتر اینه که چقدر این تکههای جدا شده میتونه تعلیق ایجاد کنه یا مخاطب رو با خودش همراه کنه..! به نظر من تکههای پازل قو.ربااغه فاقد این ویژگیهاست..!
چرا راجب اینکه کلی از تایم سریال رو ارشاد زده چیزی نمیگی؟
فلش یک توی قسمت چهارم کاملا بجا و درست بود.
چقدر ساده و دم دستی دیدید سریال رو… انگشت با اثر استامپ… شما رو واقعا یاد چیزی ننداخت؟؟؟؟این که این نشانه در فیلم به کار رفته واقعا انقدر سخت براتون قابل کشف هست؟ لطفا تحلیل نکنید اگر در توانتون نیست…این انگشت با اثر استامپ، یعنی انتخاب..یعنی شما با همین انگشت که رای میدی، قدرت رو به کسی میسپاری…این ما هستیم که قدرت جمعیمون رو به یک رییس میسپاریم…اختیارمون رو…انتخابات…امیدوارم متوجه شده باشین و نیاز به توضیح بیشتر نباشه…
ممنون از نظر شما…. قطعا که نظر و نقد شخصی هست….شاید به نظر شخصی که شما باشید، استامپی که روی انگشت دیده میشه یک دنیا تحلیل رو به همراه داشته باشه و شاید به نظر شخص دیگری این یک نشانهی بی معنی و دم دستی باشه. به هر حال بحث در این نقد چیز دیگری هست. اصول نگارش فیلم نامه و شکل گیری درام و پرداخت شخصیت ها در این نقد مسالهی اصلی هست و یک انگشت که اثر استامپ روش دیده میشه این مشکلات رو حل نمیکنه. در نهایت بنده به نظر شما و دیگر اشخاصی که این سریال رو دوست دارند و با نگاه خودشون تحلیل میکنن احترام میذارم و توان تحلیل گری شما رو تحسین میکنم… به هر حال اگر مقرضانه بخوای یک اثر رو بررسی کنی، اسمش نقد و تحلیل درست نیست!
اتفاقا فقط اون نیست با فلاش بک به مسائل دیگه ای میرسیم مثلا گرفتن کارت جانبازی و… که اون هم توهین به جنگ هست سریال فضا نداره لوکیشن داره فضا ماحصل بین کاراکتر که نداریم تیپ هستن ورابطشون با محیط
روایت ها در این سریال با وجود منطقی نبودن ولی بسیار جذابن اما مشکل اینه که داستان رو واقعا پیش نمیبرن! انگار همه چیز خود به خود اتفاق میوفته طوریکه انگار قراره در اینده غافلگیر بشیم و حتی مشخص بشه همه چیز توهمی بیش نبوده.
ممنون از نظ شما. احتمالا پیش بینی شما درست باشه و با توجه به یادداشت ابتدای سریال ، احتمال این وجود داره که کل این داستان ساختهی توهم شخصیت اصلی باشه. اما مظمئنن بزرگترین خلا این سریال سناریو و فیلمنامه است که با وجود تمام جذابیتها باعث میشه داستان پیش نره…
سلام
ممنونم از نقد شما خسته نباشید.
به نظرم بهتر است قضاوت نکنیم و هنوز برای این سریال القابی مانند مزخرف یا … انتخاب نکنیم.
شایسته نیست…
فکر میکنم نقد عجولانه ای بود حالا که قسمت های بعدی اومده مشخصا تمام قطعات پازل در کنار هم قرار گرفتند
چه چیز یه فیلمو جذاب میکنه؟
چرا مردم جذب این فیلم شدن؟
سیدی نابغه هست
با این حجم از سانسور چطور میشه عمق داد به موضوع؟
قورباغه آدم رو بین دنیای خیال و واقعیت میبره
دنیا همینه
پلی بین خیال و واقعیت
نمیدونم چرا حس میکنم قورباغه خیلی شبیه فیلم هویت هست
البته اون موضوع متفاوتی داره اما فضا عینا تداعی میشه
دوست عزیز در این که سناریو مشکل داره حرفی نیست ، ولی متاسفانه شما کلا متوجه داستان فیلم نشدی و کسی فیلمو نقد میکنه که با اصول علمی فیلم سازی ایراد بگیره نه با مشکلات داستان سرایی ، داستان سرایی محصول تفکر سازنده و پزیرش بینندس و خشصی نمیشه نقدش کرد اصلا داستان فیلم همیشه از نقد جدا بوده و همیشه منتقد از کارگردانی و روش داستان سرایی ویراد میگیره نه دوستان فیلم . شما هنوز متوجه نشدی که انگشت آغشته به مواد بوده دقیقا مثل کارت و هیپنوتیزمی در کار نیست ، اتفاقا دوربین رو دستی که قسمت اول دیدیم افتضاح بود دوربین روی دست باید جوری اجرا بشه که اصلا بیننده متوجه نشه و متاسفانه قسمت اول با دوربین روی دست سر بینندرو به چر خش مینداخت ولی خدارو شکر از قسمت دوم مشکل برطرف شد ، سریال نقاط مثبت و منفی زیادی داره ولی کسی که از دل میاد سراغ قورباغه حداقل 10 پله پیشرفت داشته و شاید قورباغه اولین بیریکینگ بد ایرانی باشه که البته قابل مقایسه نیست ولی داره کارگردان تربیت میکنه ، توی ایران با امکانات ک مشکلات کارگردانی و ناز خریدنهای بازیگران و کلا سینمای حرفه ای داغون قورباغه یه چشم اندازه با بی اندازه مشکله ، متاسفانه شما اصلا علم نقد فیلم نداری و خیلی ضعیف فیلمو نقد کردی من اصلا مشکلات رو متوجه نشدم چون انتقاد باید با ابزار نقد باشه و باید اصطلاحات رو عنوان کرد شما حتی یک اصطلاح بکار نبردی ، من بیشتر ناراحتم چرا وقت گذاشتم
دوست عزیز…ممنون که نظرت رو گفتی، اما اصطلاح دیگه چیه؟ اگر به دنبال اصطلاحات هستی برو سراغ فرهنگ لغتها …! ساختار نقد رو چرا زیر سوال میبری؟ کجای دنیا گفته شده که نقد یک فیلم کاملا جداست از سناریو و داستانش !؟ کدوم یکی از منتقدان بزرگ سینمای ایران و جهان، اصطلاحات سینمایی رو توی نقدهاشون به کار بردن و با چه هدفی ؟ امثال گلمکانیها و دهقانها کجا نقدهاشون رو با اصطلاحات به خورد بقیه دادن ؟ مگر قرار است منتقد معلوماتش رو به رخ مخاطب بکشه!؟ رادیکالترین منتقدان سینما امثال فراستی هم در نقدهاشون از اصطلاحات قلمبه سلمبه پرهیز میکنن! چرا که اتفاقا منتقد حرفش رو سر راست میزنه تا برای همه قابل فهم باشه! سر هم کردن دری وریهایی تمثیلی مثل بریکینگ بد ایرانی و امثالهم، ذرهای به نقد یک اثر کمک نمیکنه! البته این نقد تا پایان قسمت چهارم سریال غورباقه نوشته شده و قصد داشتم که با پخش قسمتهای بعدی نقد رو کاملتر کنم. اما متاسفانه حتی با پخش قسمت دهم سریال هم اتفاقی نیوفتاده و همه چیز بدتر شده و بهتر نشده!
از واژه نامانوس «فجاهت» استفاده کردین. میشه لطفا معنی این واژه رو بهمراه منبع معتبر بفرمایین.
تو یجوری از این سریال نقد بد کردی که انگار سریال خارجیه این تو ایران این جوری ساخته شده با محدودیت ها وکلی چیز دیگه فعلا که اکثرا مردم از دیدن غورباقه راضی بودن یه جوری میگه از قسمت ۴ به بعد دیگه نمیشه دید این جوری های هم که میگی اصلا نیست!!!
به نظرم جزو سریال های قشنگ ایرانی هست.
کدام فیلم وسریالی است که عیبی نداشته باشه کلی میگم . خارجی یا ایرانی فرقی نمیکنه من به تنهایی این سریال را موفق میدانم چه از لحاظ سناریو که در ایران بی بدیل هست و چه از لحاظ فنی که انصافا برایم تازگی دارد
نظر من اینه که ما با یک اثر روانی روبه رو هستیم اثری که سعی داره ذهن رو بازی بده مثالی که میتونم بزنم قسمت مگس سریال بریکینگ بد هست این قسمت رو اگر دیده باشید در اون با پوست و استخوان وسواسی بودن و دقت کار والتر وایت رو حس می کنیم سوالی که دارم اینه که حتی اگر 10 بار هم در سریال از این ویژگی والتر صحبت می شد این حس تا این مقدار قابل لمس بود؟ خیر
حالا اگر به طور مثال فرهاد معرفی نمیشد شخصیتش برای ما شرح داده نمی شد و به دست رامین و به طرز فجیعی کشته نمیشد میتونستیم بی رحمی رامین و میل به رسیدن به هدفش رو تا این اندازه حس کنیم ؟ قطعا خیر
پس در یک اثر ذهنی ممکنه چیز هایی ببینیم که حوصله سر بر باشند و اضاف اما همگی واجبند
بنظر من اگر بعضی از این اضافات از قورباغه حذف می شدند اون موقع ایرادی که میگرفتید و می گرفتند رفتار های بی اساس از شخصیت اصلی بود
سینمای هومن سیدی از این لحاظ بیشتر منحصر به فرد است که دو قشر را در بر می گیرد یکی مردم عام که به جزمتن های زرد فضای مجازی چیز دیگری به خوردشان داده نشذه و دیگری قشر ماست قشری که حساس است به ابکی ها . پس او مهم است خیلی هم مهم
بعضی ها پای فیلم شهید ثالث خوابشان می برد اگر بخواهم با استناد صحبت کنم قضیه ای را به یادتان میاورم فیلم طعم گیلاس کیارستمی در سینمای ایران پخش شد و بعد با مردم درموردشصحبت کردند همه می گفتندمزخرف است .
تا وقتی که فکر کنیم هر کس نقد کرد باهوش است همچین کسانی مثل شما می ایند کلیشه ای نقد می کنند .
یک سخن کوتاه هم دارم در اخر اینکه من نقد شما را خواندم و بیشتر از قورباغه کوبیدنیست و شما اصلا انگار می خواهید قورباغه جور دیگری ساخته شود جوری که هیچ کس نمی بیند .هومن سیدی باهوش است و بهتر از شماها می داند که بهتر است داستان با ه چیزی شروع شود که مطابق فرم در ذهنش باشد . شخصیت سازی ها فوق العاده است و تک گویی ها بی معنی نیستند .شما بی معنی هستید
همه گیر داده اند به هومن سیدی که ملغمه ایست از ایسمای مختلف و به قول فراستی معلوم نیست هدفش چیست .
اما من فکر می کنم بیشتر از اینکه از او سوال کنیم باید از خودمان بپرسیم می خواهیم سیدی شبیه کدام باشد و مختصا برای چه قشری …
احساس می کنم منحصربه فردها در ایران له شدنی هستند
چون که قلمشان نحوه کارشان متفاوت است دلیل نمی شود که بخواهیم بگوییم انها ازقالب خارج شده اند
باید همه اش اصغرفرهادی تولید کنیم مگر ؟
گرچه هیچ گاه یک ساختار کلی و دست نخوردنی وجود ندارد هنرمند همین است باید خارج از چهارچوب بنویسد شروع کند تک گویی اینگونه داشته باشد در فیلمش
من این سریال را بیشتر به خاطر دیالوگ هایی که در لحظه گفته میشد دوست داشتم