رابرت فرانک (Robert Frank) یکی از مهمترین عکاسان قرن بیستم است که هنر «عکاسی مستند» را متحول کرد. فرانک اهل سوئیس بود و در دورهی جنگ سرد، به نیویورک مهاجرت کرد و به یک آمریکایی تمام عیار تبدیل شد. مجموعه عکسهای او با نام «آمریکاییها» که ماحصل سفر پانزده هزار کیلومتری او به سرتاسر ایالت متحدهی آمریکا بود، فرانک را به شهرت جهانی رساند. نگاه خشن، بیپیرایه و شخصی او به سبک زندگی آمریکایی با تصویر «آمریکای رویایی» که هالیوود سعی در بازنمایی آن را داشت، در تضاد بود. سرانجام لنز دوربین یک اروپایی توانست تصویر حقیقی آمریکا در دورهی جنگ سرد را به تصویر بکشد. به همین جهت از او به عنوان «الکسی دو توکویل» زمانه یاد میشود. در این مطلب 8 مرحلهی کلیدی و مهم زندگی رابرت فرانک را زیر ذرهبین برده و در خلال آن، با آثار این عکاس و تاثیراتش در پیشرفت هنر عکاسی آشنا میشویم.
سال 1924 – تولد و سالهای اولیهی زندگی رابرت فرانک
«هرمان» پدر رابرت فرانک، از یهودیان اهل فرانکفورت آلمان بود. با قدرت گرفتن نازیها، خانوادهی او مجبور به مهاجرت شدند. مادرش «رزا زوکر» که در برخی منابع با نام «رجینا» معرفی شده، پاسپورت سوئیسی داشت و به همین جهت به سوئیس رفتند. رابرت در 9 نوامبر 1924 در شهر زوریخ متولد شد. اگرچه رابرت و خانوادهاش در طول جنگ جهانی دوم در سوئیس در امان بودند، اما تهدید نازیسم بر درک او از ظلم تأثیر بسزایی گذاشت.
سال 1944 تا 1946 – آغاز حرفهی عکاسی
محدودیتهای خانودادگی، تاثیر فراوانی در شکلگیری شخصیت فرانک داشت. او در یک خانوادهی یهودی متولد شده بود و سالهای اولیهی زندگی خود را در جو شدید امنیتی گذرانده بود. از طرفی محدودیتها، شرایط اقتصادی دشواری را برای آنها رقم زده بود. رابرت در اویل دههی دوم زندگیاش به تحصیل در رشتهی عکاسی پرداخت و نزد اساتید عکاسی و طراحان گرافیک، آموزش دید.
رابرت فرانک پس از پایان دورهی تحصیلیاش، برای فرار از بحرانهای تجاری و کسب استقلال مالی در یک استدیوی طراحی در سوئیس، مشغول به کار شد. در این مقطع رابرت بیشتر درگیر کارهای تجاری بود. اما در کنار کسبوکار خود، فعالیتهای هنریاش را ادامه داد. رابرت در کتابی که با نام چهلتصویر (40 Fotos) شناخته میشود، اولین عکسهای هنری خود را به نمایش گذاشت. این کتاب یک چیدمان دستساز از عکسهای رابرت بود که در سال 1946 و پیش از مهاجرت به آمریکا منتشر شد.
سال 1947 – مهاجرت به نیویورک
فرانک در سال 1947 به ایالات متحدهی آمریکا مهاجرت کرد و خیلی زود توانست کاری برای خود پیدا کند. او توسط «الکسی برودوویچ» استخدام شد و به عنوان عکاس مد در نشریهی Harper’s Bazaar مشغول به کار شد. او در ابتدای کار خود در نیویورک، یک دوربین رولیفلکس (Rolleiflex TLR) داشت. با اینکه در آنزمان اکثر مجلات مُد از دوربینهای 35 میلیمتری استفاده نمیکردند، برودوویچ به رابرت پیشنهاد داد که با توجه به سبک کاریاش، بهتر است از یک دوربین Leica III استفاده کند.
سال 1949 – کشف جدید والتری لاویلی
مجلهی «دوربین» به سردبیری «والتر لاویلی»، مهمترین مجلهی عکاسی در سوئیس، بود. لاویلی در سال 1949 و در شمارهای ویژه از این مجله، دو چهرهی جدید عکاسی سوئیس را معرفی کرد. اولی «یاکوب توگنر» عکاس سرشناس زوریخ بود که به عنوان یک هنرمند جدی، توانسته بود وارد دنیای تجارت شود. دومی رابرت فرانک 25 ساله بود که به تازگی با تصاویری ثبت شده از نیویورک، به سوئیس بازگشته بود. نکتهی جالب توجه اینکه فرانک، شیفتهی کار توگنر بود. او کار و نحوهی فعالیت توگنر را به عنوان الگوی خود در نظر گرفته بود و او را استاد خود میدانست. فرانک حالا موفق شده بود در شمارهای از مجلهی دوربین، بیستوپنج فریم از عکسهای خود را در کنار آثار توگنر منتشر کند. از طرفی توگنر در حمایت از استعداد بینظیر فرانک، حاضر شد تمام مخارج سفرش به آمریکا را متقبل شود.
سال 1950 تا 1955 – فرانک یک عکاس جهانی شد
رابرت در سال 1950 به ایالات متحدهی آمریکا بازگشت. آن سال برای فرانک رابرت، سال مهمی بود. او پس از ملاقات با ادوارد استایکن، در نمایشگاه گروهی 51 عکاس آمریکایی در موزه مدرن شرکت کرد و در همان سال با هنرمند دیگری به نام «ماری لوکس اسپایزر» ازدواج کرد که از او صاحب دو فرزند به نامهای ««آندره» و «پابلو» شد. بین سالهای 1950 تا 1955 رابرت به صورت آزاد برای تعدادی از مجلات و روزنامههای آمریکایی از جمله LIFE و LOOK کار کرد.
گرچه او در ابتدا به جامعه و فرهنگ آمریکایی خوشبین بود، اما پس از گذشت مدت زمان کوتاهی دریافت که ارزش نهادن بیشازحد به پول در فرهنگ آمریکایی، بسیار مخرب است و دیدگاه او به سرعت تغییر کرد. او حالا آمریكا را به عنوان یك مکان غمانگیز و تنها میدید. دیدگاهی كه در عکسهای بعدی او مشهود است. فرانک در سال 1955 نمایشگاه مشترکی با استایکن در موزهی جهانگردی برگزار کرد. نمایشگاهی به نام «خانوادهی انسان» که نزدیک به نه میلیون بازدیدکننده داشت. پس از برگزاری این نمایشگاه بود که رابرت فرانک، به عنوان یک هنرمند بینالمللی به رسمیت شناخته شد.
سال 1955 تا 1959 – سفر پانزده هزار کیلومتری و ثبت و انتشار مجموعه عکس آمریکاییها
رابرت فرانک با الهام از همكار سوئیسی خود «یاكوب توگنر» به فکر گرفتن عکسهایی از زندگی و موقعیتهای روزمره افراد افتاد. در سال 1955 موفق شد از بنیاد یادبود «جان سایمون گوگنهایم» بورسیهای دریافت کند که تمامی هزینههای سفرش به سراسر ایالات متحده را تامین میکرد..
پس از آن رابرت فرانک پانزده هزار کیلومتر در سرتاسر آمریکا سفر کرد.. او از دیترویت، دیربورن و میشیگان، ساوانا، جورجیا، ساحل میامی و سن پترزبورگ، فلوریدا، نیواورلئان، لوئیزیانا؛ هوستون، تگزاس؛ لسآنجلس، کالیفرنیا؛ رنو، نوادا؛ سالتلیک سیتی، یوتا؛ باته، مونتانا؛ شیکاگو و ایلینوی، دیدن کرد و از تمامی اقشار مختلف آمریکایی عکاسی کرد. فرانک در اینمدت بیستوهشت هزار عکس گرفت که 83 فریم آن، برای چاپ در کتاب آمریکاییها انتخاب شده است.
عکسهای او با عکسهای اکثر روزنامهنگاران معاصر آمریكایی تضادهای آشكاری داشت. استفادهی غیرمعمول او از فوكوس، نور كم و برشهایی كه از روشهای پذیرفته شدهی عكاسی فاصلهی زیادی داشت، سبک شخصی فرانک را در عکاسی ساخته بود. این واگرایی از استانداردهای عکاسی معاصر، کار او را برای پیدا کردن ناشر آمریکایی که حاضر به چاپ آثارش باشد، دشوار کرده بود.
کتاب مجموعه عکس آمریکاییها با نام اصلی Les Américains برای اولین بار در سال 1958 توسط «رابرت دلپیر» در پاریس منتشر شد. در این کتاب، عکسهای فرانک در کنار متنهایی از سیمون دوبووار، ارسکین کالدول، ویلیام فاکنر، هنری میلر و جان اشتاینبک قرار گرفت. این کتاب (بدون متنها) سرانجام در سال 1959 در آمریکا توسط Grove Press منتشر شد، این اثر در ابتدا با انتقادات گستردهای مواجه شد. اما با گذشت زمان و با الهام گرفتن هنرمندان بعدی از فرانک، آمریکاییها به اثری بیبدیل در تاریخ عکاسی و هنر آمریکا تبدیل شد. به مناسبت پنجاهمین سالگرد انتشار اولین چاپ کتاب آمریکاییها، نسخهی جدید این کتاب در 30 مه 2008 در سراسر جهان منتشر شد.
شان اوهاگان منتقد روزنامه گاردین، در سال 2014 میگوید:
مجموعه عکس آمریکاییها اثر رابرت فرانک، ماهیت عکاسی را تغییر داد. شاید این مجموعه تاثیرگذارترین کتاب عکاسی قرن بیستم باشد.
تصویری که فرانک از آمریکای دههی 50 ارائه کرد، دنیا را در بهت فرو برد. علیرغم تلاش رسانههای آمریکایی و هالیوود که سعی در بازنمایی تصویری رویایی از آمریکا داشت، عکسهای فرانک زشتیهای سبک زندگی آمریکایی را به نمایش گذاشت. اختلاف شدید طبقاتی، نژادپرستی، روحیهی خشن آمریکایی و تاثیر مصرف مخدرها، زوایای تاریک زندگی ساکنین ایالت متحده بود که در قاب دوربین رابرت فرانک نمایان شد. این شکل بیپیرایه از مستندنگاری، نشان داد که فرانک به هیچ وجه مزدور و دستپروردهی نگاه رسانهها نیست. تمایل شجاعانه برای به تصویر کشیدن حقیقت در کنار سبک خاص عکاسی فرانک، سمتوسوی دیگری به «عکاسی مستند» داد.
سال 1959 تا 1972 – دوری از عکاسی و ساخت فیلم
رابرت فرانک پس از انتشار مجموعه عکسهایش در آمریکا در سال 1959، برای دورهای طولانی عکاسی را کنار گذاشت و به فیلمسازی روی آورد. سینما برای رابرت دنیای جدید و کشف نشدهای بود. در ابتدا او به ساخت فیلم داستانی پرداخت. اولین فیلم او با نام Pull My Daisy با فیلمنامهای از «کرواک» و بازی «گینزبرگ» و «گریگوری کورسو» ساخته شد. رابرت در سال 1960 با همکاری «پاپ جورج سگال» فیلمی به نام «فیلم گناه عیسی» را کارگردانی کرد. داستان این فیلم اقتباسی از داستان تاریخی اسحاق در شهر بابل بود. با این تفاوت که لوکیشن این داستان به مزرعهای در نیوجرسی تغییر یافته بود.
در سال 1972 فرانک مشغول ساخت مستندی از «رولینگ استونز» با نام Cocksucker Blues شد. این فیلم تصاویر استونز را در حال مصرف مواد مخدر و سکس گروهی نشان میدهند. فرانک ساخت این فیلم را تجربهای فوقالغاده میداند. او در مورد استونز میگوید:
معروف بودن سخت است. این یک زندگی وحشتناک است. همه میخواهند چیزی از تو بدست بیاورند. دیدن زندگی استونز هیجانانگیز است.
«میک جگر» پس از دیدن اولین نسخه از فیلم به فرانک میگوید :
رابرت این یک فیلم لعنتیخوب است. اما اگر در آمریکا به نمایش درآید، دیگر اجازهی ورود به کشور را نخواهیم داشت.
رولینگ استونز برای جلوگیری از اکران فیلم، از رابرت شکایت کرد. بحث بر سر حقوق کپیرایت بود. استونز معتقد بود این اثر پیش از آنکه به فرانک تعلق داشته باشد، متعلق به رولینگ استونز است. حکم دادگاه در نهایت اکران فیلم را به شدت محدود کرد. این فیلم اجازهی تنها پنج اکران در سال را گرفت. اما عکس رابرت فرانک بر روی جلد آلبوم Exile on Main St آمد. این فیلم معروفترین اثر سینمایی رابرت فرانک تلقی میشود. از دیگر فیلمهای فرانک میتوان به «من و برادرم» و «کوه آب نباتی» با کارگردانی مشترک «رودی وورلیتزر» اشاره کرد.
فرانک دومین کتاب خود را با عنوان «خطوط دست من» در سال 1972 منتشر کرد. این اثر به عنوان زندگینامهی بصری او توصیف شده است. این کتاب شامل عکسهای شخصی رابرت است. او در این مجموعه تا حد زیادی از عکاسی مستقیم دست کشید تا روایتهایی از کلاژهای ساخته شده با کلمات بر روی نگاتیوها خراشیده و تحریف شده را خلق کند. اگرچه هیچیک از این کارهای بعدی او، تاثیری قابل مقایسه با مجموعهی آمریکاییها نداشته است.
سالهای پایانی و زندگی در کانادا
فرانک و مری در سال 1969 از یکدیگر جدا شدند. او مجدداً با «جونس لیف» مجسمهساز ازدواج کرد و در سال 1971 به کانادا نقل مکان کرد. «آندره» دختر فرانک در سال 1974 در یک سانحهی هوایی در گواتمالا کشته شد. پس از آن «پابلو» پسر فرانک به اسکیزوفرنی مبتلا شد.او مدت ها در بیمارستانهای مختلف بستری بود تا سرانجام در سال 1994 در بیمارستان در «آلنتاون» در پنسیلوانیا درگذشت.. بیشتر کارهای بعدی فرانک مربوط به تأثیر از دست دادن فرزندانش بود. که
فرانک پس از نقل مکان به کانادا، زمان خود را بین خانهی زیرشیروانی خود واقع در خیابان بلکر و یک کلبهی ماهیگیری در ساحل تقسیم کرد. رابرت که حالا به شهرت فراوانی رسیده بود، بیشتر از همیشه گوشهگیر بود. پس از مرگ آندره به شدت مصاحبهها و حضورش در جوامع عمومی را کاهش داده بود. فرانک سرانجام در 9 سپتامبر 2019 در خانهی خود در نوا اسکوشیا درگذشت.
«عکاسی مستند» میراث هنری رابرت فرانک
رابرت فرانک عکاسی مستند را در زمان حیات خودش، به شکلی دیگر تعریف کرد.. فرانک با لایکای 35 میلیمتریاش، تنها بهدنبال ثبت تصاویر نبود، بلکه بیشتر تلاش میکرد به موقعیتهای پیرامونش واکنش نشان داده و مطابق با حالات و روحیاتی که داشت، عکسهایی متفاوت بگیرد. این سبک شخصی او را در ثبت تصاویر مستند ایجاد کرده بود.
رویکرد فرانک که در اوج اکسپرسیونیسم ،انتزاعی بود. او مظهر روزنامهنگاری بود که با معیارهای اخلاقی عصر خود، مطابقت داشت و صراحت عاطفی و مشارکت شخصی را به عنوان فضایل هنری ارزیابی میکرد. او در نگرش خود نسبت به جهان پیرامون، احساساتش را سانسور نمیکرد و به همین جهت از فرم متعارف عکسهای آن زمان منحرف شد و معنای تازهای برای ثبت تصاویر واقعی و مستند، ساخت.
منابع : / wikipedia / Anatomyfilms
- «آلفرد اشتیگلیتس» عکاس ابرها و دستها
- «رابرت مپلتورپ» عکاس تابو شکن
- «آنی لیبویتز» عکاس مشاهیر
- «رابرت فرانک» عکاس مستند
- « چارلز کلاید ابتس» عکاس آسمانخراشها
- «پیتر هنری امرسون» عکاس طبیعتگرا
- «ریموند دپاردون» عکاس تیمارستانها
- «انسل آدامز» عکاس منظرهها
- «هنری پیچ رابینسون» عکاس فتومنتاژ
- «لوئیس هاین» عکاس کودکان کار
- «رابرت کاپا» عکاس جنگ
- «گری وینوگرند» عکاس خیابانی
- «دوروتا لنگ» عکاس توقیف شده
- «مارگارت بورک وایت» عکاس اولینها
- «هانری کارتیه برسون» عکاس لحظهی قطعی
- «آگوست ساندر» عکاس پرترهی انسان قرن بیستم
- «ادوارد استایکن» عکاس مُد
نظرات کاربران