در پی انتشار ویروس کرونا، تعطیلی سینماها بحث بسیار داغ تمام دوستداران و فعالان این عرصهی فرهنگی و هنری است. تمامی منتقدان و مفسران و کارگردانان مهم سینما بیانیههای مختلفی ارائه داده و در خصوص جایگاه سینماها در عصر پساکرونا، نقطه نظرات خود را عنوان کردهاند. مطلب پیش رو ترجمهای است از مقالهای به قلم ” تری وایت ” که در سایت امپایر منتشر شده است.
تعطیلی سینماها به علت شیوع ویروس کرونا
با اخبار ناخواسته بسیاری از سینماها یک بار دیگر تعطیل شدند. من بیشتر این هفته را صرف فکر کردن در مورد چیستی سینماها کردهام. چرا که معنا کردن سینما برای من و برای شما شاید شروع خوبی برای آنچه که این روزها نیست باشد. و آنچه که این روزها نیست، ساختمانهایی است که در آنها فیلمها را به نمایش میگذارند. چهار دیوار ، یک سقف ، یک کف و یک اتاق کوچک با پروژکتور. چگونه ممکن است سفر رویایی رفتن به دنیای تصاویر را پوشش دهد؟
برای برخی، سینما یک پناهگاه است، برای برخی دیگر یک کلیسا. برای برخی دیگر شاید مکانی برای ارتباط و اجتماع. جایی که مینشینیم – یا یک بار نشستهایم – شانه به شانهی غریبههایی که اشتراکی جز تشنگی برای تماشای فیلم با آنها نداریم. هیجان ، انتظار ، لحظهای که در صندلی دقیقاً انتخاب شدهی خود نشستهاید (ردیف وسط ، صندلی وسط ، اگه از من میپرسید) و چراغهای سقفی کم نور میشوند. یک ثانیه وجود دارد که فقط تاریکی است، شما و ضربان انتظار، قبل از اینکه زیستن در دنیای فیلم را تجربه کنید. من صادقانه بگویم که فکر می کنم که سینما نزدیک ترین چیز به جادو است.
برای من، سینماها مکانهایی هستند، که من در آنها خندیدهام (When Harry Met Sally.1989) ؛ فریاد زدم (room.2016)؛ نفسگیر شدم (Planet Terror.2007) ؛ غیر ارادی جیغ کشیدم (Saint Maud.2020) ؛ عاشق شدم (True Romance.1993) و گریه کردم تا حدی که لباس و صندلی من خیس شد (God’s Own Country.2017).
سینماها مکانهایی هستند که بدون توجه به مکان جغرافیاییشان، به خانه تبدیل شدهاند. خواه در لسآنجلس ، برلین ، آمستردام یا آستین، بلیطی را برای نمایش در سینمای محلی خریداری میکنم، جای خود را میگیرم و میدانم که به جایی که تعلق دارم برگشتهام. برای من تعطیلی سینماها معنایی ندارد.
خواب زمستانی برای همیشه نیست. بهار فرا میرسد.
مردم در مورد فرار صحبت میکنند، اما من ترجیح میدهم در مورد جا به جایی صحبت کنم. این حالتی است که در حین دیدن یک فیلم در سینما برای شما اتفاق میافتد: شما را از صندلیای در شهر خود، در کشور خود، به روستاها و چشم اندازها و سیارات (و بله ، کهکشانها) دور از محل زندگی خود منتقل میکند و شما را در آن مکان غرق میکند و وقتی تمام شد، ما تلو تلو خوران به خارج از نور میرویم، حالا کمی تغییر کردهایم . همیشه ، همیشه ، کمی تغییر میکنیم. بنابراین اکنون ترس من از این است که با بسته شدن درها و خالی شدن صندلیها، آنها تبدیل به چیزی شوند که من مصصم از این تعریف برایشان استفاده نکنم. ساختمانهایی که روزگاری فیلم نشان میدادند.
اما همانطور که یک دوست بسیار خردمند این هفته گفت: سینماها از بین نرفتهاند. آنها فقط در خواب زمستانی هستند. در حالی که خواب زمستانی برای زندهماندن در سرما و تاریکی ضروری است ، اما این امر برای همیشه ادامه ندارد. بهار فرا میرسد ، صفحهها یک بار دیگر روشن میشوند. و ما یک بار دیگر آن لحظهای جادو را احساس خواهیم کرد.
نظرات کاربران