اختلال روانی دوقطبی یا Bipolar Disorder
اختلال روانی دوقطبی یا Bipolar Disorder نام دیگر اختلالی است که در آثار کهن از جمله آثار یونان و ایران باستان با نام “افسردگی-شیدایی” یا “مانیک-دپرسیو” شناخته میشده است؛ دیگر نامهای این اختلال روانی، روان شیدایی و یا mood disorder بیان شده است. همۀ این نامها به یک اختلال روانی در تغییر خلق افراد اشاره دارد؛ در اشخاص درگیر با این اختلال، حالات مختلف عموماً با یک هیجان ویژه و بزرگنمایی مفرط همراه است که این مسئله ایجاد کنندۀ غم و اندوه شدید و انزوا و افسردگی یا شادی و هیجان شدید و جنون و شیدایی در مدّت زمان بسیار کوتاه و همراه با تلاطم مداوم است، که امکان ایجاد یک ثبات در حالات روحی و روانی را از دوقطبیها سلب میکند. عدم وجود ارتباط معیّن بین اتفّاقات زندگی فرد درگیر با اختلال دوقطبی، با حالات روانی او یکی از نشانههای اصلی این اختلال روانی است که موجب میشود، شخص از حالت شیدایی و جنون، ناگهان بدون هیچ دلیل خاصّی به اعماق تاریکی و تنهایی پرتاب شود و در قعر تنهایی خویش، دوباره با بروز حالت شیدایی، خندههای بلند و طولانی یا رقص و پایکوبی، تخلیّه کنندۀ عواطف این اشخاص میشود.

اوّلین منبع که به طور منظّم از اختلال دوقطبی یاد کرده است، آثار آرتیوس رومی حدوداً 2000 سال پیش است ولی این اندیشه تا قرن 19 و اندیشههای ژان پپیر فالرت(او این اختلال را “جنون چرخشی” نامید.) و ژولی بیلارگر شناخته نشده باقی ماند و آنچه امروز به آن اختلال دوقطبی میگوییم تعریفی است که در قرن بیستم به این نوع اختلال داده شده است. از شناخته شدهترین افراد درگیر با اختلال دوقطبی میتوان به ونسان ونگوگ، میکل آنژ، چایکفسکی، لودویگ ون بتهوون، پابلو پیکاسو، کرت کوبین، ناپلئون بناپارت، ارنست همینگوی ، وینستون چرچیل، امی واینهاوس، مرلین مونرو، ویرجینیا وولف اشاره کرد با اسن حال شخاص خلق شده در آثار سینمایی و ادبی الهام گرفته شده از اختلال دوقطبی نیز خود موضوعی بسیار جذاب و قابل بررسی است. در صورت بروز نشانههای اختلال دوقطبی، فرد مشکوک باید تا پایان عمر تحت نظر و کنترل دائم باشد.
لیست آثار سینمایی زیر، به ترتیب سال ساخت، به بررسی این بیماری خواهند پرداخت.
خلقیّات افراد دوقطبی


اشخاص درگیر با اختلال دوقطبی، در قطب افسردگی معنای زندگی را از دست داده و زندگی را بیارزش برای زیستن مییابند؛ اکثر مواقع ناراحت و در خود فرو رفتهاند و تمرکز خود را برای اتمام کارهای خود از دست میدهند؛ آنها در فاز یا قطب یا خلق منفی اختلال دوقطبی که همان افسردگی است، میل خود را برای خوردن، خوابیدن، نوشیدن و هر نوع ملزمات زندگی از دست میدهند و در این دوره عموماً بر این باورند که به شکل خاصّی مقصّرند و احساس گناه بسیار شدیدی سراسر وجود آنها را دربرمیگیرد و خود را از همه بدتر مییابند. این در حالی است که در فاز یا قطب یا خلق مثبت اختلال دوقطبی که همان شیدایی است، آنها احساس خرسندی بسیار در خود مییابند و از بروز آن هرگز دریغ نمیکنند؛ خوش بینی مفرط، انرژی بیش از اندازه، ادراکات حسی(شنوایایی، بینایی، چشایی و…) متفاوت و منحصر به فرد و توهّمات ادراکی از ویژگیهای بارز دوران شیدایی به حساب میآیند. آنها حتّی ممکن است این احساس را پیدا کنند که رسالتی در این جهان دارند و قادر به انجام اعمال خارقالعادهاند. این دورهها و خلقیّات در زمانهای مختلف و با عمقهای مختلف و گاهی به صورت مخلوط اتفّاق میافتند، که نوع برخورد با هر یک از آنها با توجّه به نوع این اختلال متفاوت است! در هنگام بروز خلقیّات مخلوط ، شخص ممکن است با وجود افسردگی کامل، خلق شیدایی را نیز تجربه کند و مدام در حال تجربۀ حرکات مشوش و در تکاپو باشد. به علّت گذرا بودن احوال فرد درگیر با اختلال دوقطبی، تشخیص ممکن است مدّتها به تعویق افتد و زمان زیادی رنج این اختلال با فرد درگیر همراه باشد.
انواع اختلال دوقطبی

- اختلال دوقطبی نوع 1
فرد درگیر با اختلال دوقطبی نوع 1، حدّاقل یک دورۀ شیدایی به مدّت یک هفته را به تجربه مینشیند؛ البتّه اکثر افراد دورۀ افسردگی را هم خواهند داشت امّا ممکن است فرد درگیر تنها دورۀ شیدایی را تجربه کند! روانشناسان بروز دورۀ افسردگی و نیم-شیدایی را برای این نوع از اختلال دوقطبی ضروری نمیدانند. در اختلال دوقطبی نوع 1، دورۀ شیدایی بدون درمان 3 تا 6 ماه و دورههای افسردگی بدون درمان بین 6 تا 12 ماه به طول میانجامد.
- اختلال دوقطبی نوع 2
در اختلال دوقطبی نوع 2، دورۀ شیدایی وجود ندارد؛ تنها یک یا چند دورۀ نیم-شیدایی، همراه با یک یا چند دورۀ افسردگی اساسی را برای شخص درگیر به همراه میآورد. بسته به بروز دورۀ نیم-شیدایی، دورۀ افسردگی متغیّر میشود یعنی اگر دورۀ نیم-شیدایی کم باشد با بیش از یک دورۀ افسردگی مواجه خواهیم بود. به این خلق که دورۀ نیم-شیدایی کم اتفّاق میافتد، شیدایی خفیف یا Hypomania نیز میگویند.
- اختلال دوقطبی با تناوب سریع
به اشخاصی که بیش از 3 دوره در سال را تجربه میکنند، افراد با تناوب سریع میگویند که بخش قابل توجّهی از اشخاص درگیر با اختلال دوقطبی، را شامل میشود؛ چراکه به طور معمول اشخاص درگیر با اختلال دوقطبی، به طور میانگین 4 تا 7 دوره در سال به طول 3 تا 6 ماه را پشت سر میگذارند. در برخی منابع، عناوین بسیار سریع و بسیار بسیار سریع نیز تعریف شدهاند؛ یکی از تعاریف تناوب بسیار بسیار سریع، تغییر خلق در طول بازۀ 24 ساعت یا 48 ساعت میباشد. این نوع که به حدود 10% افراد درگیر با اختلال دوقطبی اشاره دارد، میتواند با هرکدام از نوع 1 یا 2 همراه باشد.
- اختلال خُلق ادواری (Cyclothymia)
دورههای نیم-شیدایی، همراه با دورههایی از افسردگی که به اندازۀ افسردگی اساسی نباشند؛ در این نوع از اختلال دوقطبی، شدّت نوسان خلق به اندازۀ انواع دیگر نیست؛ امّا در صورت طولانی شدن زمان و عدم درمان، به انواع دیگر تبدیل میشود.

10 نشانۀ اختلال دوقطبی

در اکثر اختلالات روانی، روان درمانگر با علائمی مشابه درگیر است و همین امر تشخیص دقیق اختلال دوقطبی را همواره با دشواری همراه میکند. موارد زیر، 10 مورد از علائم و یا نشانههای عمومی این اختلال پیچیدۀ روانی است. یکی از علائم اصلی که دوقطبی را از سایر اختلالات روانی، از جمله افسردگی تک بعدی جدا میکند، شدّت فعالیّت در هنگام افسردگی است.
- خلق و خوی عالی
در طول مرحلۀ شیدایی، برخی از افراد درگیر با اختلال دوقطبی ممکن است کاملاً از واقعیّت جدا شوند و ارتباط خود را از فضای پیرامون به کلّی از دست بدهند؛ امّا در شیدایی خفیف، که نشانۀویژۀ اختلال دوقطبی به حساب میآید، فرد انرژی بسیار بالایی را در خود احساس میکند اما ادراک و دریافت خود را از واقعیّت کاملا از دست نمیدهد. دکتر بیردن میگوید، “شیدایی خفیف میتواند یک حالت بسیار لذّت بخش باشد. خلق و خوی فرد بهبود مییابد تا حدّی که ممکن است انرژی و خلّاقیّت فراوانی داشته باشد و شادی و سرخوشی بسیار زیادی را تجربه کند.”
- عدم توانایی انجام کامل وظایف و مشکلات شغلی
داشتن پروژههای نیمهتمام بسیار، یک مشخّصۀ افراد درگیر با اختلال دوقطبی است؛ البتّه این در افرادی که میتوانند انرژی خود را در خلق نیم-شیدایی مهار کنند، متفاوت است و عموماً این افراد میتوانند بازدۀ بسیار بالایی داشته باشند. این مسئله در کسانی که این توانایی را ندارند، موجب میشود که اغلب از کاری به کار دیگر و از برنامهای به برنامهای دیگر، مدام در رفت و آمد باشند و عموماً این افراد برنامههایی بسیار بزرگ، پروژههای غیرواقعی و ایدههای بسیار عظیم در سر میپرورانند که هرگز قادر به اتمام آنها نیستند. دان مالون، پزشک و مدیر مرکز سلامت رفتاری و دپارتمان روانپزشکی در کلینیک کلیولند در اوهایو، میگوید، “این افراد قادر به تمرکز نیستند و میلیونها کار را شروع میکنند و هرگز به پایان نمیرسانند.”
- افسردگی
افسردگی در اختلال دوقطبی، درست مانند افسردگی دائم به نظر میرسد. دکتر مالون میگوید: “آنها همان مشکلات افراد افسرده را در رابطه با انرژی، اشتها، خواب و تمرکز دارند.” متاسّفانه، داروهای ضدّ افسردگی معمولی به تنهایی روی افراد درگیر با اختلال دوقطبی تأثیر ندارد و حتّی ممکن است موجبات بروز دورهای طولانیتر، با شدّت بیشتر شود و او را تا قطع ارتباط با واقعیّت پیش برد. او در ادامه به این نکته اشاره دارد که “داروهای ضدّ افسردگی میتوانند کاملاً برای افراد درگیر با اختلال دوقطبی خطرناک باشند؛ زیرا ممکن است باعث بروز شیدایی شوند.”
- کج خلقی و آسیب پذیری
برخی از افراد درگیر با اختلال دوقطبی ممکن است “شیدایی مخلوط” را تجربه کنند، به این معنا که علائم شیدایی و افسردگی، به طور همزمان در آنها ظهور یابد. این افراد به شدّت آسیب پذیر میشوند. تشخیص این نوع اختلال دوقطبی بسیار سختتر است زیرا هر کسی روزهای بد را در زندگی سپری میکند! دکتر بیردن میگوید: “همۀ ما گاهی اوقات آسیبپذیر یا کج خلق میشویم؛ امّا این ویژگی در افراد درگیر با اختلال دوقطبی، اغلب به حدّی شدید میشود که در روابط اجتماعی افراد اختلال ایجاد میکند؛ به ویژه زمانی این افراد بگویند نمیدانند چرا اینقدر آسیب پذیر هستند و از کنترل این وضعیّت ناتوانند.”
- صحبت کردن زیاد
منظور از صحبت کردن زیاد در اینجا، این نیست که فرد حرّاف میشود بلکه منظور نوع خاصّی از پرحرفی است؛ منظور از پرحرف بودن در اینجا، “حرف زدن اجباری” یا “فشار گفتار” یا به تعبیری زمانی است، که فرد تنها شهوت حرف زدن دارد و حرف نزدن برای وی بار سنگین و غیرقابل تحمّلی است. دکتر بیردن میگوید: “این نوع صحبت کردن زمانی رخ میدهد که شخص در یک مکالمۀ دو طرفه نیست. فرد به سرعت در حال صحبت کردن است و اجازۀ صحبت کردن به شما نخواهد داد و مدام صحبت را از موضوعی به موضوع دیگر پرتاب میکند.” این نوع صحبت کردن، یکی از ویژگیهای اصلی خلق شیدایی است.
- مشکلات شغلی و اجتماعی
افراد درگیر با اختلال دوقطبی، اغلب در محل کار مشکل دارند؛ زیرا توانایی آنها برای ثبات در کار، انجام وظایف به طور مداوم و برابر، همراه تعامل سازنده با دیگران، تحت شعاع این اختلالات خلقی قرار میگیرد. آنها ممکن است در طول یک دوره شیدایی اختلال خواب، آسیب پذیری و خود محوری و دیگر رفتارهای هیجانی را از خود بروز دهند و در زمان افسردگی، خواب بیش از حدّ و مشکلات خلقی و روحی متفاوتی را تجربه کنند؛ همۀ این موارد برای شخصیّت اجتماعی آنها، آسیبهای جبران ناپذیری را به همراه میآورد. دکتر مالون، عموم مشکلات شغلی آنها را مشکلات بین فردی میداند.
- سو مصرف الکل یا مواد مخدّر
دکتر بیردن میگوید: “حدود ۵۰% از افراد درگیر با اختلال دوقطبی دچار اعتیاد هستند، به ویژه به الکل.” الکل برای افراد درگیر با اختلال دوقطبی، در دورۀ شیدایی تسکین بخش و در دورۀ افسردگی نیروی محرّک به حساب میآید.
- ناهنجاری در رفتار
در خلق شیدایی، افراد عزّت و اعتماد به نفس بیش از اندازه از خود بروز میدهند. در این باره، دکتر مالون میگوید: “آنها احساس خودبزرگبینی میکنند و عواقب آن را در نظر نمیگیرند؛ در این حال همه چیز برای آنها خوب به نظر میرسد.” ولخرجی، اعتیاد، بیبند و باری و رفتارهای جنسی نامتعارف، از شایعترین و متداولترین رفتارهایی هستند که، در خلق شیدایی اختلال دوقطبی بروز پیدا میکنند. او در ادامه به این نکته اشاره دارد که، “من افراد بسیاری را مشاهده کردهام که در دورۀ شیدایی روابط جنسی نامتعارفی داشتهاند، که اگر در خلق هیجان و جنون نبودند، به هیچ عنوان به این روابط تن نمیدادند. در این خلق، آنها رفتارهایی از خود نشان میدهند که با رفتار طبیعی آنها، سازگاری ندارد.”
- مشکلات خواب
افراد درگیر با اختلال دوقطبی، مشکلات خواب دارند. در خلق افسردگی، بیش از حدّ میخوابند، و تمام مدّت احساس خستگی میکنند و در خلق شیدایی، به اندازۀ کافی نمیخوابند و احساس خستگی نمیکنند! آنها در خلق شیدایی، با چند ساعت خواب، احساس فوقالعاده و انرژی بسیار زیادی کسب میکنند. دکتر بیردن، یک برنامۀ خواب منظّم برای افراد درگیر با اختلال دوقطبی را، اوّلین کاری میداند که باید برای بهبود زندگی آنها انجام داد.
- پرواز ایدهها و افکار
تشخیص این نشانه دشوار است، امّا در خلق شیدایی برای افراد درگیر با اختلال دوقطبی زیاد اتّفاق میافتد. این افراد احساس میکنند ذهن آنها سرعت گرفته است و نمیتوانند افکارشان را کنترل کنند یا سرعت آن را کاهش دهند. این پرواز ایدهها، گاهی اوقات همراه با فشار گفتار و حرف زدن اجباری رخ میدهد. دکتر بیردن بر این عقیده است که، “افراد درگیر با اختلال دوقطبی ممکن است تشخیص ندهند یا نپذیرند که ذهنشان، به حدّی سرعت گرفتهاست که غیر قابل کنترل است.”
لیست فیلمهایی با محوریت شخصیتهای دوقطبی

(1974) A Woman Under the Influence

فیلم “زن تحت تاثیر” در سبک درام و مستقل
کارگردان: جان کاساوتیس
نویسنده: جان کاساوتیس
فیلم “زن تحت تاثیر” در سبک درام و مستقل
کارگردان: جان کاساوتیس
نویسنده: جان کاساوتیس
بازیگران: جنا رولندز، پیتر فالک، فرد دراپر، لیدی رولندز، کاترین کاساوتیس و…
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین کارگردانی جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگری زن جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلم جشنوارۀ گلدن گلاب
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن جشنوارۀ گلدن گلاب
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین کارگردانی جشنوارۀ گلدن گلاب
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلم نامه جشنوارۀ گلدن گلاب
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن جشنوارۀ فیلم مستقل کانزاس سیتی
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگری زن جشنوارۀ هیئت ملی بازبینی فیلم
- برندۀ جایزۀ بهترین فیلم نامۀ ارجینال جشنوارۀ انجمن نویسندگان آمریکا
- برندۀ جایزۀ گرند پریکس جشنوارۀ انجمن منتقدین فیلم بلژیک
فیلم “زن تحت تأثیر”، به کارگردانی و نویسندگی جان کاساوتیس، دربارۀ زندگی خانوادگی میبل و نیک لانگدی میباشد؛ نیک لانگدی شغل بسیار سختی دارد و میبل، به همین علّت اکثراً در خانه، درگیر با سه فرزند خود میباشد؛ در آغاز فیلم، میبل سه فرزند خود را به خانۀ مادرش میفرستد و در توضیح بیان میکند که امشب را قرار است با همسرش در خانه تنها باشند؛ نیک، به علّت فشار کاری امکان حضور در خانه را نمییابد و میبل از خانه خارج شده و به بار میرود؛ با اوّلین مردی که در بار آشنا میشود، صمیمیّت بیش از اندازهای از خود نشان میدهد و او را به خانه میآورد! این اتفّاق شخصیّت میبل را شخصیّتی عجیب و غریب معرفی میکند، چرا که در خانه از مرد دوری میکند و روز بعد از او فراری است! از سوی دیگر نیک، با همکارش دربارۀ دیوانه نبودن همسرش صحبت میکند. نیک روز بعد با همکارانش به منزل میآید و میبل برای آنها غذا درست میکند و میبل صمیمیّتی بیش از اندازه با همکاران نیک از خود بروز میدهد، که موجب تنش، درگیری و برخوردی بسیار جدّی از سوی نیک در جمع میشود. این نوع رفتارها در شخصیّت میبل ادامه دارد؛
چندی از دوستان فرزندان خانوادۀ لانگدی، با پدرشان برای مهمانی به خانۀ آنها میآیند و میبل به اصرار، پدر آن خانواده را به داخل خانه دعوت میکند و با او بسیار صمیمی برخورد میکند! مرد که رفتار میبل را درک نمیکند، بودن فرزندانش در این خانه را خطرناک میداند و نمیخواهد بیش از این فرزندانش در این خانه رفت و آمد داشته باشند! هم زمان نیک وارد خانه شده و با تصویر عجیبی مواجه میشود! فریادهای مردی بر سر همسرش، فرزندانی که لخت مادرزاد در خانه رفت و آمد میکنند و همسرش که با بغض درپی جبران اتّفاقی است که انگار بیاختیار رخ داده است.
دعوایی بزرگ در خانه صورت میگیرد؛ نیک مرد و فرزندانش را از خانه بیرون میکند؛ سپس مادر نیک و نیک بر سر میبل با هم بحث میکنند؛ پزشک وارد خانۀ آنها شده و دعوا به شدّت بالا میگیرد. رفتارهای غیرمعمول و نامتعارف میبل برای همۀ خانواده فاش میکند که او با یک اختلال روانی درگیر است و نیاز به حضور در آسایشگاه دارد! میبل برای مدّتی خانه را ترک میکند و تمام وظایف مدیریّت خانواده را بر گردن نیک میاندازد. البتّه بازگشت میبل به خانه نیز بیمشکل نیست! او با حضورش در خانه توانایی ارتباط اجتماعی خود را از دست داده است و دیگر از صمیمیّت پیشین او خبری نیست. او در میان جمع رفتارهای نامتعارفی از خود بروز میدهد؛ حرفهایی که نباید در میان جمع بیان کرد را بیان میکند و همۀ اینها موجب ناراحتی نیک میشود. نیک همۀ مهمانها را از خانه بیرون میکند و دوباره درگیری شدیدی در خانه رخ میدهد! میبل میخواهد خودش را بکشد و بعد نیک از شدّت عصبانیّت میخواهد به او آسیب برساند امّا بچّهها مانع میشوند.
میبل و نیک بچّهها را برای خواب به اتاق میبرند و همین فضا خود نیک و میبل را نیز آرام میکند! همۀ این اتفّاقات از ظرفیّت روانی افراد خانواده بیشتر است و موجب میشود نیک نسبت به میبل احساس بسیار مبهم و گیج کنندهای داشته باشد و دیگر از عشقی که به او دارد مطمئن نباشد. نیک دیگر نمیداند آیا میبل را دوست دارد یا نه! ولی حضور بچّه ها در این خانواده انگار موجب ادامۀ این زندگی شده و آنها را در کنار هم نگه میدارد!
میبل، در این اثر به نظر با اختلال دوقطبی با تناوب سریع درگیر است، هرچند نام اختلال وی در اثر ذکر نمیشود؛ ما با دورۀ شیدایی این شخصیّت که در اوّلین برخورد با رفتار جنسی خطرناک بروز پیدا میکند، سپس در ادامۀ این فیلم او دارای علائم کمبود حافظه، رفتارهای ناصحیح اجتماعی، تنشهای عضلانی ناشی از فشارهای روانی، پریشانی، حرف زدن اجباری و صمیمیّت بیش از اندازه و شادی بیش از اندازه که گاهی او را از واقعیّت به طور کامل جدا میکند، مواجهیم؛ این شخصیّت که در خلق شیدایی به همۀ افراد خوش بین است، در هنگام بحث و دعوا با همسرش و حضور دکتر، دچار خلق مخلوط میشود و اوج بازی خودش را برای مخاطبین به نمایش میگذارد؛ لحظهای که در آن با وجود خلق شیدایی حاد، پرخاشگری، هذیان گویی، بدبینی شدید حتّی نسبت به همسر خودش، از او تصویری به یاد ماندنی در ذهن ایجاد میکند. افسردگی در لایهای از ادراک او نفوذ کرده و همۀ رفتار او را تحت تأثیر قرار میدهد.
میبل با گذراندن دوران درمان و بازگشت به خانه، رفتارهای شخصیّتی بسیار محتاط، غیرقابل درک و کودکانه از خود بروز میدهد؛ او در جمع از مهمانها میخواهد از خانۀ آنها بروند تا او و همسرش تنها باشند! یا به شکلی مضحک به تعریف کردن جکهایی میپردازد که هیچکس آنها را درست درک نمیکند! شوخیهای جنسی، تغییر حالات ناگهانی از خوشحالی به ناراحتی و بالعکس حتّی بعد از خروج از آسایشگاه با میبل همراه است. بعد از دیدن این اثر با مشکلات خانوادگی یک شخصیّت دوقطبی، آن هم در دوران شیدایی، آشنا میشویم و در این فیلم یک خانوادۀ عادی و معمولی را که درک صحیحی از نوع برخورد با یک شخصیّت دوقطبی را ندارند، مشاهده میکنیم. میبل، با بازی شاهکار جنا رولندز، با تیکهای منحصر به فرد خود، با لبخوانیهای مداوم نامفهوم و قفل شدنهای زباناش، تصویری ماندگار از یک شخصیّت دوقطبی را ذهن ما ایجاد میکند! تصویری که شاید از درک عمیق نویسندۀ اثر، یا کارگردانی و یا بازیگری رولندز ریشه بگیرد؛ آن چه مسلّم است، این مجموعه، در کنار هم، برای خلق چنین شخصیّتی، مجدداً هرگز تکرار نخواهد شد.
(1995) Mad Love

فیلم “عشق دیوانه” به سبک عاشقانه و درام
کارگردان: آنتونیا برد
نویسنده: پائولا میلن
بازیگران: درو بریمور، کریستوفر یوجین اودانل، متیو لیلارد، جوآن آلن، کوین دان و…
فیلم “عشق دیوانه”، به کارگردانی آنتونیا برد، به یک رابطۀ عاشقانۀ دوران نوجوانی میپردازد؛ رابطهای که انگار برای کیسی رابرتز با بازی درو بریمور و مت لیلند با بازی کریس او’دانل، با بحران نوجوانی همراه است؛ بحرانی که در پی آن افراد در حال گذار از مرحلهای از زندگی به مرحلۀ دیگری هستند؛ بحران نوجوانی یا Adolescent crisis، یکی از مسائل مورد توجّه در روانشناسی است که شخص درگیر با این بحران، برای اوّلین بار با سؤالاتی چون “من کیستم؟” درگیر میشود؛ این فیلم در آغاز با یک تصویر که در اکثر فیلمهای عاشقانه یا Romance، دیده میشود، آغاز میشود. پسری از توی تلسکوپ به تعقیب دختری میپردازد؛ مت لیلند، در خانوادهای بزرگ شده که مادر خانواده خانه را ترک کرده است و پدر خانواده تنها به انجام وظایف شغلی خودش مشغول است؛ مت لیلند، پسر نوجوان خانواده از خواهر و برادر خودش مراقبت میکند و مدیریّت خانه را بر عهده دارد؛
دختری جوان و خانوادهاش، که به تازگی به منطقه نقل مکان کرده، توجّه مت لیلند را به خود جلب میکند. مت لیلند، با روشی مخصوص به خود، با کیسی رابرتز قرار میگذارد و این دو شخصیّت با هم رابطهای عاشقانه را آغاز میکنند.
مت، که با آزمون سرنوشت ساز SAT درگیر است، با ورود به این رابطه با دغدغههای جدیدی مواجه میشود؛ کیسی بعد از صمیمیّت این رابطه، مت را مدام از کلاس خارج میکند تا با هم به گشت و گذار در طبیعت بپردازند. کیسی، برای خارج کردن مت از سر جلسۀ SAT، زنگ خطر مدرسه را به صدا در میآورد! همین امر موجب توبیخ او از مدرسه میشود و والدین کیسی تصمیم میگیرند که کیسی را در خانه حبس کنند! کیسی شبانه از خانه فرار کرده و در آغوش مت آرام میگیرد؛ چیزی که برای هر دوی آنها مسئلۀ جدیدی است! همین دغدغه و درگیریهای مت با بحران نوجوانی، او را آمادۀ فرار از هر نوع مسئولیّتی میکند! بعد از این اتّفاق خانوادۀ کیسی به مت میگویند اجازۀ ملاقات با دختر آنها را ندارد و روز بعد کیسی به آسایشگاه روانی منتقل میشود؛ مت که برای ملاقات با کیسی همه جا را میگردد، در مییابد او شب گذشته، با قرص اقدام به خودکشی کرده و به علّت اوردوز اکنون در آسایشگاه روانی روی تخت بسته و بستری است.
خانوادۀ کیسی که انگار بار اوّلی نیست که با این مسئله مواجه شدهاند، با روان درمانگر از علّتهای بروز چنین مشکلاتی در محیط خانواده و تربیّتی سخن میگویند و فردای آن روز، مت کیسی را از آسایشگاه فراری میدهد تا با هم فرار کنند؛ خود او نیز با این کار از مسئولیّتهای خانوادگیاش فرار میکند. این رابطۀ عاشقانه، در مسیر یک جاده بیمقصد در حرکت است. آنها در طول مسیر توقّفهای بسیاری دارند که در هر کدام از مکالمههای آنها نوعی شیدایی قابل مشاهده است که با واقعیّات زندگی آنها فاصلۀ بسیار زیادی دارد.
کیسی یک بازی احمقانه را آغاز میکند که در آن مت باید با چشم بسته رانندگی کند و تنها به حرفهای کیسی اکتفا کند! ماشین آنها تصادف میکند و آنها با ماشین دیگری همراه میشوند که مرد جوانی دانندۀ آن است؛ مرد در طول مسیر میخواهد تا رابطۀ جنسی را با کیسی تجربه کند و همین امر موجب دعوایی اساسی و در نهایت دزدیده شدن ماشین توسط مت و کیسی میشود! مت همچنان خطرناک بودن این مشکل، این اختلال روانی و این رابطه را نمیبیند؛ آنها در طول راه خانهای اجارهای میگیرند تا یک هفته استراحت کنند و پس از آن دوباره به مسیر خودشان ادامه بدهند امّا کیسی علائم جدید از خود بروز میدهد؛ او چشمهای اشخاص درون مجلّات را پاره میکند و روی در و دیوار میچسباند تا از آنها مراقبت کنند؛ درگیریهای جدید با عوامل بیرونی، صداها، گفتگوها و تصاویر از خود بروز میدهد، بی دلیل گریه میکند و به طور کامل در حال از دست دادن رابطهاش با واقعیّت است؛ مت که از بروز چنین علائمی ترسیده با خانوادۀ کیسی تماس میگیرد و همین امر موجب فرار کیسی میشود؛
مت دوباره ماشینی دزدیده و کیسی را تعقیب میکند؛ کیسی خواهان اقدام برای خودکشی است، چرا که از این تغییرات خلقی مداوم خسته شده است؛ مت به موقع کیسی را نجات میدهد و او را به آغوش خانوادهاش باز میگرداند؛ درنامهای که اثر را به پایان میرساند، کیسی این عشق را برای درمان خودش مفید دانسته و از پیشرفتهای بهبود اختلالاش میگوید.
کیسی رابرتز با اختلال دوقطبی تناوبی سریع درگیر است که در این اثر تغییر خلق او از شیدایی به افسردگی را زیاد شاهد هستیم؛ رفتارهای هیجانی، رقصهای بسیار هیجانی، علاقه به خطر و ریسک بسیار زیاد، عدم درک هنجارهای فردی و اجتماعی و رفتارهای جنونآمیز از ویژگیهای خلق شیدایی وی است؛ حرف زدن اجباری، پیگیری خاطرات بیربط که در کودکی وی اتّفاق افتادهاند، توجّه بیش از حدّ به بیرون از خود و وقایع پیرامون، آشفتگی درونی به علّت شلوغی و آشوب بیرون، احساس ناامنی، احساس محدودیّت، خستگی، ناامیدی، بی معنایی و گریههای بیدلیل، علائم دورۀ افسردگی وی است. در این اثر با یک نوجوان درگیر با اختلال دوقطبی مواجهایم که در آن به بررسی دغدغههای بحران نوجوانی نیز پرداخته شده است؛ دغدغههایی که دربارۀ آزادی فردی، هویّت فردی، مسئولیّت پذیری و از همه مهمّتر نوع برخورد آنها با بلوغ جنسی هستیم.
در این اثر خانوادۀ کیسی شهرهای متفاوتی را برای زندگی برمیگزینند تا کیسی بتواند در آن شخصیّت جدید از خود بسازد و امکان حضور در اجتماع داشته باشد امّا گویی رفته رفته بر شدّت این اختلال افزوده میشود؛ چرا که آنها نیز نوع برخورد با یک چنین شخصی را نیاموختهاند! پدر کیسی با پافشاری و نوعی تحکیم خانوادگی خواهان برقراری نظم در خانه است ولی از نگاه روان درمانگر آسایشگاه، همین امر خود موجب افزایش تنش و رشد سرعت تغییر خلقیّات فردی این فرد است و درمییابیم خود فرد و اجتماع باید نوع برخورد با یک شخص درگیر با اختلال دوقطبی را آموزش ببینند.
(2000) Pollock

فیلم “پولاک” در سبک درام و مستقل
کارگردان: ادوارد آلن «اد» هریس
نویسنده: باربارا ترنر و سوزان اِمش ویلر
بازیگران: ادوارد آلن «اد» هریس، مارسیا گی هاردن، جنیفر لین کانلی، ایمی مری مدیگان، جفری تامبر و…
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگری مرد جشنوارۀ اسکار
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر مکمل زن جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین زن جشنوارۀ مستقل اسپریت
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن حلقه منتقدان فیلم نیویورک
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن جشنوارۀ فیلم مستقل کانزاس سیتی
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر مرد انجمن منتقدان فیلم تورنتو
فیلم “پولاک” به کارگردانی اد هریس، در واقع اتوبیوگرافی از نقّاش آبسترۀ مشهور آمریکایی “جکسون پولاک” است؛ شخصیّتی که در این فیلم خود اد هریس آن را بازی میکند؛ این شخصیّت در حقیقت از اختلال دوقطبی رنج میبرد و در غالب موقعیّتهای این اثر، جکسون در دورۀ افسردگی به سر میبرد. فیلم در آغاز پولاک را در مکانی، در میان خیل جمعیّت و در مرکز توجّه نشان میدهد امّا انگار غربت و ناآشنایی در نگاهاش موج میزند؛ فیلم پس از این تصویر به 9 سال قبل از این ماجرا بازمیگردد و پولاک را مست نشان میدهد که برادرش او را به زور به خانه میبرد؛ جکسون شناخته شده نیست و همین امر موجب نارضایتی او از اوضاع زندگیاش شده، به او فشار میآورد و باعث پناه بردن وی به سمت الکل میشود.
شخصیّتی به نام لی کرزنر، وارد خانۀ او میشود که باهم قرار است از آثارشان در یک نمایشگاه رونمایی کنند. او پس از مشاهدۀ آثار جکسون اظهار تعجّب میکند و او را به کارگاه خودش دعوت میکند؛ ملاقاتی که باعث آشنایی و صمیمیّت این دو شخص میشود. در تمام طول حضور این دو در یک قاب، اکثراً نگاه پولاک به روبرو یا زمین است! در هنگام ورود به کارگاه لی، لی به مدّت زمان 3 هفتهای سپری شده اشاره میکند امّا پولاک اظهار بیخبری میکند! در اوّلین وعدۀ غذایی خانوادگی که لی نیز در آن حضور دارد، برادر و مادر پولاک رفتن خود را از شهر در حال سکونت اعلام میکنند؛ پس از این اعلام غیرمنتظره، بروز هیجانات روانی غیرمعقول پولاک را شاهدیم که، اوّلین علائم حضور وی در یک دورۀ مخلوط را به نمایش میگذارد. زمانی که از جکسون خواسته میشود تا مصرف الکل را کنار بگذارد، فریادهای غیرمعمولی از سرناچاری و سرشکستگی سر میدهد!
لی تلاش میکند آثار جکسون را معرّفی کند؛ همه با دیدن آثار پولاک به نبوغ او معترف میشوند؛ تاریخ اوّلین نمایشگاه نقّاشی مشخّص میشود. نمایشگاه وی خیلی با موفّقیت رو به رو نیست؛ مکالمههای بین افراد حاضر در نمایشگاه، نشانههای چندان خوبی به حساب نمیآید؛ او قراردادی مبنی بر نقّاشی دیواری بزرگی را امضاء کرده که در نقد چاپ شده دربارۀ وی، از این قرارداد به عنوان قراردادی که پولاک امکان تکمیل آن را ندارد یاد شده است! همه چیز منفی است! پولاک ماهها و هفتهها به بوم سفید نقّاشی خیره مانده است! نقّاشی بالاخره به اتمام میرسد و از آن رونمایی به عمل میآید؛
در مراسم رونمایی، پولاک که بیش از اندازه مست به نظر میرسد، در شومینه، رو به روی همه ادرار میکند و با وجود رابطۀ عاطفیاش با لی، هیجانات جنسی کاذب و بیش از اندازه را تجربه میکند، که به طور مشخّص هیچ کنترلی روی آنها ندارد! همۀ اینها علائم دوران افسردگی وی به حساب میآید که با پناه آوردن به مصرف بیش از اندازۀ الکل، تعدیل و تسکین مییابد؛ مصرف الکل حتّی باعث میشود او شب را در خیابان بگذراند.
در اثر درمییابیم که پولاک از اختلال دوقطبی نوع 2 رنج میبرد؛ البتّه مصرف بیش از اندازۀ الکل، گاهی افسردگی وی را به خلقیّات مخلوط بدل میکند. رفتارهای خود محورانه، عدم تعهّد، مصرف بیش از اندازۀ الکل، الهامات هنری که منبع مشخّصی ندارد! همه از اختلال دوقطبی وی نشأت میگیرند؛ لی از جکسون درخواست میکند که به رابطه متعهّد شود و با هم ازدواج کنند؛ آنها زمانی را خارج از شهر، در یک کلبه زندگی میکنند و جکسون الکل را کنار میگذارد؛ او پس از این تغییر فعالیّتهای جدید را تجربه میکند. به طبیعت گردی و کشاورزی میپردازد، با حیوانات ارتباط برقرار میکند و نقّاشی میکشد.
از زمانی که خوردن مشروب را ترک کرده، رفتارهای پرخاشگرانۀ بیشتری از خود بروز میدهد، صبر کمتری به خرج میدهد، روابط آزاد جنسی را دوباره تجربه میکند و تنش عضلانی وی بیشتر میشود. رفتارهای او نشان میدهد به طرز وسواس گونهای به نقّاشیهایش اهمیّت میدهد. با همه دربارۀ نقّاشی صحبت میکند، صحبتی که اصلاً شنیده نمیشود! حرف زدن اجباری، که یکی از علائم شیدایی یا نیم-شیدایی است درحالی که جکسون عمیقاً افسردگی را تجربه میکند! افکار منفی دوباره از زبان او جاری میشود و دوران افسردگی او در حال بازگشت است؛ او از یک رویای خود صحبت میکند که برادرانش او را از صخره پرت میکنند و نشان دهندۀ نوع قضاوت وی از اتفّاقات اطرافش است که با واقعیّت فاصلۀ بسیار زیادی دارد.
شخصی میخواهد از او یک فیلم مستند ضبط کند؛ در طول فیلم برداری، جکسون این احساس را دارد که یک شخصیّت حقّهباز است و برای مردم نقشی را بازی میکند که واقعیّت ندارد و همین مسئله فشار روانی است که ظرف تحمّل آن را ندارد؛ به همین دلیل، بعد از دو سال او دوباره مشروب میخورد و میز شام را بر روی مهمانها وارونه میکند! به تصویر آغازین فیلم میرسیم که در آن، پولاک در بین جمعیّت در نمایشگاه آثارش حضور دارد امّا از همیشه بیشتر احساس غربت میکند؛ حتّی در این تصویر با خندۀ روی صورت لی نیز ارتباط برقرار نمیکند!
به 5 سال بعد از این نمایشگاه میرویم، مقالات منتقدین به سمت و سویی دیگر رفته و پولاک دیگر در صدر خبرهای هنری مجلّات نیست! او با یکی از منتقدین، که در ابتدا حامی وی بوده، دور یک میز بر سر این موضوع بحث میکند؛ لی، علّت این امر را بازگشت دوبارۀ پولاک به سمت مصرف الکل میداند و همین امر باعث مشاجرهای بین آنها میشود؛ مشاجره بالا میگیرد و جکسون صندلی را در یک دیوار خرد میکند و از خانه خارج میشود و به دنبال یکی از معشوقههایش میرود. لی بعد از باخبر شدن از این ماجرا تهدید به رفتن میکند امّا جکسون معشوقهاش را آخرین شانس خودش میداند.
لی خانه را ترک میکند و به اروپا سفر میکند. جکسون برای لی نامهای ارسال میکند و نامۀ پاسخی که لی برا پولاک مینویسد، افسردگی او را بیش از پیش میکند؛ رفتارهای پولاک حتّی به سمت انزوا و تنهایی بیشتری با حضور معشوقهاش پیش میرود. در ادامۀ اثر، جکسون و معشوقه و دوست معشوقهاش به یک جشن شبانه میروند؛ در جشن جکسون بیش از اندازه الکل مصرف میکند و در راه برگشت، پولاک، با سرعتی جنون آمیز ماشین و ساکنین آن را به درّه پرتاب میکند! جکسون و معشوقهاش در این حادثه میمیرند امّا دوست معشوقۀ جکسون زنده میماند! در اثر اینگونه تصویر میشود که جکسون خودکشی میکند! این خود یکی از علائم افسردگی عمیق پولاک به حساب میآید.
با توجّه به این اثر و اشاره به این که منبع الهامات هنری ناخودآگاه فرد است، درمییابیم خلقیّات روانی اشخاصی که با اختلال دوقطبی درگیرند، میتواند موجب بروز خلّاقیّتهای باشد؛ البّته ونگوگ، پیکاسو، همینگوی و ویرجینیا وولف نیز خود دلیلی بر این مدّعا به حساب میآیند امّا از طرف دیگر به علّت این که همۀ افراد تغییر خلقیّات را تجربه میکنند و تشخیص این اختلال بدون شناخت کافی ممکن نیست، همین امر موجب میشود که اشخاص درگیر با اختلال دوقطبی در دوران افسردگی اقدام به خودکشی کنند که این مدعا هم در جای خود مورد بررسی و ثابت شده است.
(2009) The Informant

فیلم “خبرچین!” در سبک درام و کمدی
کارگردان: استیون سودربرگ
نویسنده: جان میلیوس
بازیگران: مت دیمون، اسکات باکولا، جوئل مکهال، ملانی لینسکی، پتن اسوالت و…
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگری مرد در فیلم موزیکال یا کمدی جشنوارۀ ستلایت
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین اجرای بازیگر در فیلم موزیکال یا کمدی جشنوارۀ گلدن گلاب
- نامزد دریافت بهترین فیلم جامعۀ منتقدان فیلم دیترویت
فیلم خبرچین به کارگردانی استیون سودربرگ، براساس واقعیّت ساخته شده البتّه اشخاص و جزئیّات اندکی تغییر کرده و دیالوگها دراماتیزه شدهاند. فیلم دربارۀ زندگی شخصیّت مارک با بازی مت دیمون میباشد. مارک مدیریّت بخشی از یک کارخانۀ بزرگ را بر عهده دارد که در آن با استفاده از ذرت، موّاد غذایی تولید میکنند و ظاهراً کشت این مجموعه با یک ویروس در حال تهدید شدن است؛ شرکت مدام در حال رکود اقتصادی و ضربههای سنگین مالی است. شخصیّتی با مارک تماس میگیرد و راجع به وجود یک خائن با مارک صحبت میکند؛ ظاهراً خائن این ویروس را برای ثابت کردن و تعیین نرخ مواد غذایی تزریق کرده است و از مارک و مجموعۀ او، درخواست 10 میلیون دلار پول دارد، تا باکتری مقاوم در برابر ویروس را در اختیار آنها قرار دهد و رشد گیاهان را دوباره به حالت عادی بازگرداند.
مجموعه تصمیم میگیرد اف.بی.آی را وارد ماجرا کند تا از طریق قانون، با این مسئله مقابله صورت گیرد. رفتارهای مارک با شنیدن این خبر غیرمعقول و پرخاشگرانه میشود. استرس، تشویش، اضطراب و پراکنده گوییهای ذهنی و پرش افکار مارک، از اصلیترین علائم اختلال دوقطبی به حساب میآیند. او در پاسخ به اف.بی.آی، ریزجزئیّات واریز پول و راه ارتباطی که تماس از طریق آن صورت میگرفته را بیان میکند؛ در طول گفتگو، رفتارها و صحبتهای او بسیار کاراگاهانه میشود و تمام مدّت، توجّه و تمرکزش بر روی کروات مأمور اف.بی.آی است!
او با دیدن همسرش اعتراف میکند که حقیقت را نگفته و تمام خواستۀ همسرش از او گفتن حقیقت به اف.بی.آی است. مأمور اف.بی.آی به منزل آنها میآید و همسر مارک به مارک اخطار میدهد که حقیقت را بیان خواهد کرد. زمانی که مأمور اف.بی.آی مشغول نصب ردیاب روی تلفن آنها است، مارک، داستان فرد دو شخصیّتی را که با خودش صحبت میکند، به یاد میآورد! او با اصرار زنش، داستانی را برای مأمور اف.بی.آی تعریف میکند که افشا کنندۀ یک تشکیلات جهانی، برای قیمتگذاری روی محصولات تهیّه شده با استفاده از ذرّت است؛ مارک، میگوید مجبور شده تا در جلسۀ قبلی دروغ بگوید چون او را وادار به این کار کردهاند و اگر این مطلب را به مأمور نمیگفت خود او ممکن بود مقصّر شناخته شود؛ او نام دوتا از همکاران خودش را که او را مجبور کردهاند، برای اف.بی.آی فاش میکند!
“پارانویا چیزیه که بقیّه تورو با اون خطاب میکنند تا تو گارد خودت رو برداری!” این جمله که او ظاهراً در یک مجله خوانده، پیش از این که رفتاری پارنوئیک از خود بروز دهد، در ذهنش مرور میشود! او به دفتر همکارش رفته و میگوید از طرف مخابرات با آنها تماس گرفته شده و گفته شده تمام خطهای منزل آنها تحت کنترل است و این دروغی بیش نیست! تعریف سادۀ پارانویا، دیدن جنبۀ منفی و خطرناک هر چیزی و و رفتار بر اساس آن است، که عموماً با واقعیّت فاصلۀ بسیار زیادی دارد و یکی از علائم ممکن برای اختلال دوقطبی به حساب میآید!
همکار مارک یا درواقع همان شخصی که مارک نام او را به عنوان جاسوس به مأمور اف.بی.آی داده است، با اف.بی.آی تماس میگیرد و راجع به جزئیّات شنود خط تلفن از مأمور اف.بی.آی سؤال میپرسد! داستانی که مارک برای مأمور اف.بی.آی تعریف کرده، انگار دارد شبیه یک پازل کنار هم چیده میشود و در واقع شکها از روی مارک برداشته میشود و او فرد مورد اطمینان مأمور اف.بی.آی میشود! همزمان همکاران مارک، خواهان قطع ارتباط با اف.بی.آی هستند چراکه امکان پیگیری ندارند و از مارک هم میخواهند تا با اف.بی.آی قطع ارتباط کند!
همه چیز انگار شبیه به بازی است و مارک نقش اصلی آن را ایفا میکند! او به جلب اطمینان اف.بی.آی ادامه میدهد و از طرفی رابطۀ همکارانش را با اف.بی.آی برهم میزند! در ادامه خود را یک زیست شیمیدان معرّفی میکند، دانشمندی که هم میتواند ویروس و هم باکتری برای از بین بردن ویروس را تولید کند. مارک خودش را برای اف.بی.آی، یک شخصّیت اخلاقی معرّفی میکند، که دروغ نمیگوید و از دروغ متنفّر است؛ در حالی که پیش از این چندین بار با دروغ او مواجه بودهایم و در ادامه میگوید فرزند خواندۀ یک خانواده بوده و دو یتیم را به فرزند خواندگی قبول کرده و خواهان یک زندگی با آرامش است و همکارانش این آرامش را از او صلب کرده و میکنند! اف.بی.آی از او کمک میخواهد؛ میخواهد او همراه خود دستگاه شنود حمل کند و به عنوان مخبر اف.بی.آی در این پرونده فعالیّت کند!
“پروانههای آبی و نارنجی و زردی هستن که بالهای سمّی دارن؛ پرندهها این مسئله رو میدونن و آنها رو نمیخورن؛ پروانههای آبی و نارنجی و زرد دیگهای هم هستن که بالهای سمّی ندارن امّا خطرناک به نظر میرسن و به خاطر همین میتونن زندگی کنن!” این داستانها و داستانهای دیگر که در ذهن مارک در حال مرور است، رازهایی از ناخودآگاه او را فاش میکند و از الهامات و پرواز ایدههای او به حساب میآیند، که همه برای تحلیل شخصیّت او باید بررسی شوند؛ پیشتر هم گفته شد که پرواز افکار، یکی از علائم اختلال دوقطبی به حساب میآید!
او با اف.بی.آی همکاری کرده و با شخصی تماس میگیرد که در ثابت کردن و تغییر دادن قیمتهای محصولات ذرّت نقش ایفا میکند و با این کار صداقت خود را بیش از پیش به اف.بی.آی ثابت میکند. مارک، ناگهان در ادامۀ فعالیّتهایش با اف.بی.آی از تغییر همۀ شرایط صحبت میکند و اینکه فعلاً همه چیز تغییر کرده و همه چیز به حالت عادی برگشته است! سیاستهای مجموعه به کلّی تغییر کرده؛ امّا اف.بی.آی به راحتی بیخیال نمیشود و از او توضیح میخواهد! او برای توجیه مسائل اعتراف میکند که دروغ گفته و همه چیز داستانسرایی بوده است؛ پروژه کشت دچار مشکل بوده و مجموعه مارک را مسئول همه چیز میدانسته است! او همۀ این داستانهای خیالی را ساخته، تا هم پروژۀ کشت به خاطر ویروس منحل نشود و هم تا آن زمان مشکل حل شده و مارک مقصّر اعلام نشود!
به اجبار اف.بی.آی، او شنود را به خودش متّصل کرده و با همکاران محل کارش راجع به تشکیلات تنظیم قیمت صحبت میکند؛ افکار تشدید شده و وسواسگونه از قبیل توجّه به باکتری که از طریق عطسه منتشر شده و دنبال کردن رد آن، توجّه به مورچهها و اینکه قادر است همزمان دوکار را با هم انجام دهد، از علائم دوران نیم-شیدایی او به حساب میآیند و توانایی کنترل مارک بر این خلق از اختلال دوقطبی را نشان میدهد. او پس از دو سال همکاری با اف.بی.آی، مدارک دزدی و رشوههای کلان مالی مجموعه را جمع آوری و برای برکناری رئیسهایش به دادگاه ارائه میکند؛ او از یک جرم بینالمللی پرده برداری میکند و با خودش فکر میکند اکنون که اعتماد اف.بی.آی را به دست آورده، او را رئیس جدید شرکت قرار میدهند؛
کم کم دروغهای خود مارک، که اکثر آنها انگیزههای پیچیدۀ روانی دارند برملا میشود. از جمله اینکه پدر و مادر او زنده بودهاند و او به دروغ به همه گفته که آنها در کودکیاش فوت کردهاند! پروندههای دزدی خود مارک رو میشود؛ او حتّی در زمانی که تحت نظارت اف.بی.آی بوده پول جابجا کرده و اف.بی.آی را هم شریک جرم کرده و اف.بی.آی نیز مقصّر است! او برای تبرئه شدن پروندۀ اختلال دوقطبیاش را به دادگاه تحویل میدهد امّا قاضی جرایم او را بیارتباط با اختلالاش میداند! به حکم دادگاه، مارک به زندان محکوم میشود و شواهد نشان میدهد که خود مارک ویروس را برای مختل کردن کشت شرکت ساخته است!
مارک، واقعاً یک شخصیّت حقیقی است و اینکه رفتار و جرائم او را بیارتباط با اختلال دوقطبیاش او بدانیم چندان صحیح نیست؛ چرا که اکثر دروغهای او در زندگیاش، برای پاسخ به بیمعناییها، تحریکپذیریها و شکنندگیهای خلق افسردگی او به حساب میآید! به عنوان مثال او به همه دروغ میگوید که پدر و مادرش مردهاند و در یک خانوادۀ مرفّه بزرگ شده، چراکه همه در برخورد با یک یتیم، تشویق بیشتر و سرزنش کمتر را لحاظ میکنند! او با این کار، بیمعنایی و تحریکپذیریاش را کنترل میکند! و یکی از دلایل توانایی انجام این اعمال و مدیریّت چند اتفّاق به طور همزمان، به ویژگی کنترل خلق نیم-شیدایی او بازمیگردد؛ شکّی در اینکه او در اعمال خود سوء نیّت داشته، نیست ولی این نمونه از نمونههای نادر کنترل اختلال دوقطبی در زندگی فردی و اجتماعی است امّا با روشی منحصر به فرد که همه را متعجّب میکند. هیچ کس، هیچ دلیلی برای دروغهای پیاپی او نمییابد!
(2012) Silver Lining Playbook

فیلم “دفترچه امیدبخش” در سبک عاشقانه و درام
کارگردان: دیوید او راسل
نویسندگان: دیوید او راسل و میتو کوئیک
بازیگران: برادلی کوپر، جنیفر لارنس، رابرت دنیرو، جکی ویور، کریس تاکر و…
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلم جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مرد جشنوارۀ اسکار
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین بازیگر زن جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مکمّل مرد جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مکمّل زن جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین کارگردانی جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلمنامۀ اقتباسی جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین تدوین جشنوارۀ اسکار
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلمنامۀ بینالملل آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مرد بینالملل آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین فیلم بینالملل آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین کارگردانی بینالملل آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین بازیگر زن بینالملل آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مکمّل مرد بینالملل آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مکمّل زن بینالملل آکادمی هنرهای سینمایی و تلویزیونی استرالیا
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین فیلم سال بنیاد سینمایی آمریکا
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین فیلم از نگاه مخاطبان جشنوارۀ فیلم آستین
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مرد جشنوارۀ بفتا
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر زن جشنوارۀ بفتا
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین فیلمنامۀ اقتباسی جشنوارۀ بفتا
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلم گزینش منتقدان فیلم
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مرد گزینش منتقدان فیلم
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر زن گزینش منتقدان فیلم
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مکمّل مرد گزینش منتقدان فیلم
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین بهترین گروه بازیگری گزینش منتقدان فیلم
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین کارگردانی گزینش منتقدان فیلم
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلمنامۀ اقتباسی گزینش منتقدان فیلم
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین کمدی گزینش منتقدان فیلم
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین بازیگر زن کمدی گزینش منتقدان فیلم
- برندۀ دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مرد کمدی گزینش منتقدان فیلم
- برندۀ دریافت بهترین فیلم جامعۀ منتقدان فیلم دیترویت
- برندۀ دریافت بهترین کارگردانی جامعۀ منتقدان فیلم دیترویت
- نامزد دریافت بهترین بازیگر مرد جامعۀ منتقدان فیلم دیترویت
- برندۀ دریافت بهترین بازیگر زن جامعۀ منتقدان فیلم دیترویت
- برندۀ دریافت بهترین بازیگر مکمّل مرد جامعۀ منتقدان فیلم دیترویت
- نامزد دریافت بهترین بهترین گروه بازیگری جامعۀ منتقدان فیلم دیترویت
- برندۀ دریافت بهترین بهترین فیلمنامه جامعۀ منتقدان فیلم دیترویت
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلم جشنوارۀ گلدن گلاب
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن جشنوارۀ گلدن گلاب
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین کارگردانی جشنوارۀ گلدن گلاب
- نامزد دریافت جایزۀ بهترین فیلم نامه جشنوارۀ گلدن گلاب
- نامزد جایزۀ بهترین گروه اجرا جشنوارۀ گاتهام
- نامزد جایزۀ بهترین موسیقی ساخته شده برای رسانۀ تصویری جشنوارۀ گرمی
- برندۀ جایزۀ بهترین روایت از نگاه مخاطبان جشنوارۀ بین المللی فیلم همپتونز
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر مرد سال جشنوارۀ فیلم هالیوود
- برندۀ جایزۀ بهترین کارگردان سال جشنوارۀ فیلم هالیوود
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر مکمّل سال جشنوارۀ فیلم هالیوود
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن جامعۀ منتقدین فیلم هیوستون
- برندۀ جایزۀ بهترین فیلم جشنوارۀ فیلم مستقل اسپریت
- برندۀ جایزۀ بهترین کارگردانی جشنوارۀ فیلم مستقل اسپریت
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن نقش اوّل جشنوارۀ فیلم مستقل اسپریت
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگر مرد نقش اوّل جشنوارۀ فیلم مستقل اسپریت
- برندۀ جایزۀ بهترین فیلمنامه جشنوارۀ فیلم مستقل اسپریت
- برندۀ جایزۀ بهترین فیلم آهنگسازان سال جامعۀ بین الملل موسیقی فیلم
- نامزد جایزۀ بهترین امتیاز فیلم کمدی اورجینال جامعۀ بین الملل موسیقی فیلم
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن جامعۀ منتقدین فیلم لوس انجلس
- نامزد جایزۀ بهترین فیلم سال جشنوارۀ سینمایی و تلویزیونی امتیوی
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن جشنوارۀ سینمایی و تلویزیونی امتیوی
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر مرد جشنوارۀ سینمایی و تلویزیونی امتیوی
- برندۀ جایزۀ بهترین بوسه جشنوارۀ سینمایی و تلویزیونی امتیوی
- نامزد جایزۀ بهترین لحظۀ موسیقیایی جشنوارۀ سینمایی و تلویزیونی امتیوی
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر مرد هیئت ملی بازبینی فیلم
- برندۀ جایزۀ بهترین فیلمنامۀ اقتباسی هیئت ملی بازبینی فیلم
- صدر جدول بهترین بازیگر زن جامعۀ ملی منتقدان فیلم
- رتبۀ سوّم بهترین فیلمنامه جامعۀ ملی منتقدان فیلم
- نامزد جایزۀ بهترین فیلم تئاتریکال انجمن تهیهکنندگان آمریکا
- نامزد جایزۀ بهترین فیلم انجمن منتقدان فیلم سن دیگو
- نامزد جایزۀ بهترین کارگردانی انجمن منتقدان فیلم سن دیگو
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگر مرد انجمن منتقدان فیلم سن دیگو
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگر زن انجمن منتقدان فیلم سن دیگو
- نامزد جایزۀ بهترین فیلمنامۀ اقتباسی انجمن منتقدان فیلم سن دیگو
- نامزد جایزۀ بهترین اجرای گروهی انجمن منتقدان فیلم سن دیگو
- برندۀ جایزۀ بهترین فیلم جشنوارۀ ستلایت
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر مرد فیلم جشنوارۀ ستلایت
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن فیلم جشنوارۀ ستلایت
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگر مکمّل مرد فیلم جشنوارۀ ستلایت
- برندۀ جایزۀ بهترین کارگردانی جشنوارۀ ستلایت
- نامزد جایزۀ بهترین فیلمنامۀ اقتباسی جشنوارۀ ستلایت
- برندۀ جایزۀ بهترین تدوین جشنوارۀ ستلایت
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر (زن) برجستۀ سال جشنوارۀ بینالمللی سنتا باربارا
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگر مرد انجمن بازیگران فیلم
- برندۀ جایزۀ بهترین بازیگر زن انجمن بازیگران فیلم
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگر مکمّل مرد انجمن بازیگران فیلم
- نامزد جایزۀ بهترین اجرا توسط یک گروه در فیلم انجمن بازیگران فیلم
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگر مرد انجمن منتقدان فیلم سنت لوئیس
- صدر جدول جایزۀ بهترین بازیگر زن انجمن منتقدان فیلم سنت لوئیس
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگر فیلمنامه انجمن منتقدان فیلم سنت لوئیس
- برندۀ جایزۀ بهترین فیلم انتخابی مردم جشنوارۀ بینالمللی فیلم تورنتو
- نامزد جایزۀ بهترین فیلم انجمن منتقدان فیلم منطقه واشینگتن، دی.سی.
- نامزد جایزۀ بهترین بازیگری زن انجمن منتقدان فیلم منطقه واشینگتن، دی.سی.
- برندۀ جایزۀ بهترین فیلمنامۀ اقتباسی انجمن منتقدان فیلم منطقه واشینگتن، دی.سی.
فیلم دفترچه امیدبخش، به کارگردانی دیوید او راسل، در یک اتاق آسایشگاه روانی آغاز میشود. پت با بازی برادلی کوپر، پشت به دوربین دربارۀ شروع دوباره، مثبت اندیشی، بهبودی و عشق حقیقی با خود حرف میزند؛ به بخشهای درمانی رفته و هنگام مصرف قرص، از مصرف آن سرباز زده و آن را به کناری پرت میکند! در جلسۀ آسایشگاه همه مشکلات را از عوارض مخرّب منفینگری میداند و هنگامی که در آسایشگاه مشغول ورزش است، مادر او، با رضایت شخصی او را از آسایشگاه مرخّص کرده و با خود به خانه میبرد.
پت، پس از بازگشت به خانه میخواهد شغلش و همسرش و زندگی پیشین خودش را پس بگیرد امّا ظاهراً همسر او رفته و خانه را فروخته و ترک کرده است. او بیش فعّالانه به خواندن کتاب روی میآورد و به شدّت با مشکلات خواب دست و پنجه نرم میکند. رمان “وداع با اسلحۀ” همینگوی که مشغول خواندن آن است، پیش از آنکه تمام شود با عصبانیّت از پنجره به بیرون پرتاب شده و موجب میشود ساعت 4 صبح با هیجانات بسیار برای مادر و پدرش این داستان را بازگو کند. رمان “وداع با اسلحه” راجع به تلاش بیوقفۀ مردی است در جنگ برای زنده ماندن… او برای رسیدن به همسرش از همه نوع سختی عبور میکند تا در کنار همسرش که حامله است زندگی آرامی را تشکیل دهند امّا کودک در شکم مادر میمیرد و موجب مرگ مادر نیز میشود! گفتگوی هیجانی بدون درنظر گرفتن مخاطب، به علّت فشارهای بسیار روانی با بازی عالی برادلی کوپر، یکی از ویژگیهای اصلی دوران نیم-شیدایی است امّا با وجود افکار منفی و ناامیدیهای عمیق پت، علائم وی به یک دورۀ مخلوط بیشتر شباهت دارد.
پت جلسات گفتار درمانی را پشت سر میگذارد و در خلال صحبتهایش با روان درمانگر به نکات بسیاری دربارۀ اختلال دوقطبی پی میبریم؛ صدای آهنگ اتاق انتظار روان درمانگر، پت را به شدّت آزار میدهد. او سؤال میپرسد که آیا این آهنگ واقعاً در حال پخش است یا خیر، که این سؤال نشان از توهّمات سمعی-بصری دارد که نوع حادّی از توهّمات شیزوفرنی یا جنون به حساب میآید؛ ظاهراً او با این حدّ از توهّمات آشنایی دارد! او تمام شب را نخوابیده و مطالعه میکرده، صبح برای ورزش آماده میشده و حال در اتاق انتظار گفتار درمانی پریشانی رفتار حادّ و تنشهای روانی بسیار زیادی از خود بروز میدهد! همۀ اینها نشانگر دورۀ مخلوط در وی است. او مجلّات را برای جستجوی بلندگو بر زمین پرتاب میکند که منجر به عکسالعمل پزشکان مجموعه میشود! او ناگهان به خود آمده و عذر خواهی میکند!
پزشک او این آهنگ را عمداً پخش کرده چراکه خاطرۀ به خصوصی را، که عروسی او است برای پت تداعی میکند؛ واکنش پت نشان میدهد او همچنان شدیداً تأثیر روانی از محیط میگیرد که قادر به کنترل آن نیست! پت برای خوردن قرص، ممانعت نشان میدهد در صورتی که پزشک آن را لازم و ضروری میداند! او در ملاقات با پزشک، ماجراهایی را با فشار روانی شدید، تنشهای بسیار بالا و مکالمۀ سریع، از نقطه نظر خودش تعریف میکند و ما آنها را میبینیم؛ او زمانی زود از محیط کار به خانه میآید و با پخش شدن آهنگ عروسیاش در خانه، لباسهایی زنانه و مردانه روی زمین و شرت همسرش مواجه میشود! او همسرش را لخت زیر دوش که در حال خیانت کردن به او با یک مرد دیگر میبیند و مردی که درحال عشق بازی با همسرش است به او میگوید، تو بهتر است اینجا نباشی! پت هربار که آهنگ عروسی را میشنود به جای یادآوری خاطرات عروسی، این لحظات را مرور میکند!
پت از خود بی خود شده، او را تا سر حدّ مرگ میزند، امّا به علّت پروندۀ خانوادگی آنها برای ابتلا به اختلالات روانی، او تحت کنترل و درمان قرار میگیرد. او یک هفته قبل از وقوع این حادثه با پلیس تماس گرفته و اعلام میکند همسرش با این مرد، برای او پاپوش درست کردهاند که ظاهراً توهّمی بیش نبوده و از علائم شیزوفرنی یا شیدایی حادّ وی به حساب میآید! او پس از آزمایشات درمییابد در تمام زندگیاش با اختلال دوقطبی حادّ دست و پنجه نرم میکرده و با این حال توانسته بدون کمک و حمایت متخصّص و به تنهایی با این تغییر حالات ناگهانی زندگی خود را سامان دهد؛ در حین صحبت کردن راجع به این مسائل، زبان بدن او نشان از فشار روحی روانی شدید و اضطراب و استرس دارد! همچنان حلقۀ ازدواج در دست دارد و به دنبال درست کردن دوبارۀ زندگی زناشویی خود است و علّت این را باید در بیمعنایی زندگیاش در دورۀ افسردگی جستجو کرد. البتّه نوع برخورد او با مسائل از منظری قابل تحسین نیز به حساب میآید چراکه نشانی از جنگ روانی او با اختلال دوقطبی، برای سامان دادن به زندگیاش به حساب میآید!
در این اثر، نوع برخورد جامعه با افراد درگیر با اختلالات روانی را نیز میبینیم. پسری دبیرسانی، برای پروژۀ تحقیقی مدرسهاش میخواهد با پت مصاحبه کند و پدر و مادر پت میخواهند قضیه را کنترل کنند و او را به آرامش دعوت کنند. او خانه را برای ورزش ترک میکند و پسر همراه با دوربین در حال فیلم برداری او را دنبال میکند! پدر و مادرش هنگام خروج پت از خانه، از او میخواهند که به دنبال همسر سابقش نگردد! پت برای برگشت به محیط کار به مدرسه میرود تا تدریس را دوباره شروع کند، امّا با وحشت کارمند مدرسه رو به رو میشود. او بعد از این ماجرا به سراغ دیدن یکی از دوستانش میرود که هنوز با همسر سابقاش در تماس است.
دکتر به پت اخطار میدهد که اگر دارو مصرف نکند دوباره یا به آسایشگاه یا زندان برگردانده میشود. او از پت میخواهد برای زندگیاش یک برنامه ریزی روزانه دقیق داشته باشد و خیلی به برگرداندن ازدواج قبلیاش فکر نکند! پت شب برای شام به خانۀ یکی از دوستانش میرود؛ تیفانی با بازی جنیفر لارنس، هم در آن مهمانی حضور دارد؛ پت جذب زیبایی تیفانی شده و سعی دارد که ارتباط کلامی خوبی را با او برقرار کند امّا به علّت فشارهای روانی حاکم بر او از برقرار کردن یک ارتباط صحیح و سالم ناتوان است! سؤالهای بیجا، ابراز احساسات بیپرده، افکار پریشان و توجیحات غیرضروری از ویژگیهای این رفتاری پت در این موقعیّت به حساب میآیند، که همه به نوع عملکرد غیرمتعارف مغز پت و البتّه قدرت تیم اجرایی فیلم برای انتقال آن بازمیگردد! او حتّی کنترل نگاههای مستقیم و زل زدنهای خود را ندارد! تمام موقعیّتهای فیلم از نوعی نگاه طنز نیز برخوردار است.
تیفانی از یک اختلال روانی دیگر رنج میبرد؛ اختلالی که با داروهای نام برده، به احتمال بسیار زیاد افسردگی است؛ همچنین میتواند افسردگی حادّ، پانیک یا وحشت و حتّی اضطراب اجتماعی نیز باشد. هر دوی آنها از مشکلات جدّی اجتماعی رنج میبرند و در ارتباط برقرار کردن از هیچ یک از قواعد و آداب ارتباط اجتماعی پیروی نمیکنند. هر دوی آنها از نوعی نگاه پارانوئیک یا بدبینانه به مسائل رنج میبرند؛ هر دوی آنها ازدواج ناموفّق داشته و هر دو مدّتی را در آسایشگاه روانی سپری کردهاند تا با مشکلات روانی پس از یک رابطۀ عمیق تمام شده کنار بیایند و هر دو با درمان دارویی مشکلاتی عمیق دارند؛ این اشتراکات موجب میشود آنها با هم همراه شوند و تیفانی از پت درخواست کند که باهم رابطه برقرار کنند. تیفانی با جواب منفی پت مواجه میشود و تیفانی نوعی برونریزی روانی را به نمایش میگذارد و پت را ترک میکند!
پت که شب با مشکلات خواب دست و پنجه نرم میکند، ساعت 3 خانوادۀ خود را بیدار میکند تا دنبال فیلم عروسی او بگردند و به شدّت رفتاری پر تنش و همراه با اضطراب و فریاد از خود بروز میدهد و هیچکس نمیتواند او را آرام کند! او همۀ همسایهها را بیدار میکند و مدام موسیقی عروسیاش که با تصویر خیانت همسرش پیوند خورده در سرش مجسّم میشود و همین مسئله موجب آشفتگی اوست! تصاویر پراکندهای از زمانی که او مشغول کتک زدن کسی است که با همسرش به او خیانت کرده را میبینیم و فشارهای روانی او موجب میشود ناخواسته مادرش را بزند! پدر پت هم او را برای تنبیه میزند و دعوایی خانوادگی شکل میگیرد. پلیس به خانۀ آنها آمده و در این میان، پسر همسایه هم برای ضبط فیلم دوباره ساعت 3 شب زنگ در خانۀ آنها را به صدا درمیآورد! همۀ این موقعیّتها با وجود طنز و پیچیدگی که دارند، تصویری از نوع زندگی یک شخصیّت درگیر با اختلال دوقطبی حادّ را به خوبی به نمایش میگذارند.
وجود مشکلات ارتباط اجتماعی که هر دو دارند، به گونهای خاص ارتباطی پیچیده و مملو از تنش و درگیری بین آنها شکل میدهد! تیفانی تمام معایب و ویژگیهای شخصیّتی خود را پذیرفته و با آن زندگی میکند امّا پت هنوز خود را بیمار میداند و سعی در درمان خود را دارد به گونهای که تنها برای خودش پذیرفتنی است! هر روز پت برای دویدن خانه را ترک میکند و مسیر خانۀ تیفانی را دنبال میکند؛ تیفانی هر بار سر راه او قرار میگیرد و از او میخواهد که صرفاً باهم دوست باشند؛ پت این را خیانت به همسرش میداند امّا روان درمانگر او با این بهانه که اگر همسرش بفهمد به او افتخار میکند او را ترقیب به دوستی با تیفانی میکند. تیفانی پس از مرگ همسرش به علّت افسردگی با مردهای زیادی همخوابگی میکند و همین امر او را از کار اخراج میکند! پت با دانستن این مطالب او را قضاوت میکند و باعث آشفتگی روانی تیفانی میشود! پس از یک تنش و درگیری بین پت و تیفانی در خیابان و حضور پلیس، تیفانی پت را آرام میکند و به پت میگوید نامهای را از سوی او به همسر سابقش خواهد رساند. ولی در عوض میخواهد پت با او در یک مسابقات رقص شرکت کند.
همین مسئله آنها را به یکدیگر نزدیک میکند و موجبات صمیمیّت بیشتر آنها را فراهم میکند. آنها با هم برای شرکت در مسابقات رقص آماده میشوند و تعهّد، نظم و برنامه که همه به افراد درگیر با اختلال دوقطبی برای رسیدن به ثبات کمک میکند، در این تمرینات لحاظ میشود و ناخودآگاه پت را در مسیر بهبود قرار میدهد؛ پت، همچنان همۀ این کارها را برای همسر از دست رفتهاش انجام میدهد و خانوادۀ پت هم که از راه شرط بندی زندگی خود را تأمین میکنند، با شخصی سر مسابقات رقص آنها شرط بندی میکنند. رفته رفته در فیلم، موضوع اختلالات روانی به حاشیه رانده میشود و با یک عاشقانۀ نوجوانی مواجه میشویم! در مسابقۀ رقص همسر قبلی پت هم حضور دارد امّا بعد از رقصیدن آنها پت به دنبال تیفانی رفته و با او وارد رابطۀ عاشقانه میشود و همه چیز به خوبی و خوشی پایان مییابد! نیمۀ اوّل این اثر تصویر بسیار خوبی از برخی فازهای اختلال دوقطبی را نمایش میدهد و راهحلهایی برای کنترل و درمان اختلال دوقطبی نیز ارائه میدهد و این اثر از این علّت دارای اهمیّت است.
به عنوان کسی که سال ها است با این اختلال درگیره باید بگم مطلب شما از معدود مطالب فارسی درست و درمون موجود در اینترنت بود. ممنون و خسته نباشید.
سلام
لطف شما نسبت به ماست.
این مطلب مدام به روز رسانی میشه…
ممنون میشم باز هم به ما سر بزنید…
با آرزوی سلامتی
باعث افتخاره و خوشحالم که مفید بوده! 🙂 امیدوارم آرامش واقعی برای همه رقم بخوره و برای شما!
بشدت عالی و علمی و درست خدا قوت
سلام ببخشید من خیلی به همه محبت میکردم و خیلی عشق عجیبی و نسبت به همه داشتم و کتابهای عرفان های شرقی میخوندم مثل بودا کریشنامورتی و اوشو و …. ولی رفتم پیش روانپزشک بهم گفتن دو قطبی هستی خواستم بدونم تشخیصشون درست بوده آخه من همیشه حضور در لحظه تمرین میکردم و احساس ماورایی بهم دست میداد
بنده به طور کلّی متخصّص یا رواندرمانگر نیستم! امّا به خیلی عوامل بستگی داره! اختلالات روانی، بیماری نیست… مگر اینکه به شدّت حادّ بروز کنه، البتّه به تعبیر بنده… به همین دلیل، هرگز از کلمۀ بیماری در این متن استفاده نشد؛ یا قصد این بود استفاده نشه…! برچسب زدن به کسی چندان درست نیست… امّا اگر مواردی هست آزار میبینید و یا ممکنه آزار برسونید؛ بهتره برای بهبود حالتون، به روانتون بیشتر توجّه کنید و تحت مشاوره یا گفتار درمانی و در شرایط حادّ دارو درمانی قرار بگیرید… البتّه نظر بنده هرگز ملاک نیست! با آرزوی سلامتی…
منم بیست ساله درگیر دوقطبی ام :(:
مریضی غیر قابل تحملیه … خیلی آدمای اطرافت باید صبور باشن
ممنون از معرفی فیلما
کلاً برقراری روابط اجتماعی سالم، چندان آسون نیست!!! خیلی سخت نگیرید و به دیگران هم بگید سخت نگیرن!!! همین :)) سلامت باشید!
واقعا عالی
حوشحالم که دوست داشتید 🙂
مطالبی خوبی را بیان کردید دخترمن یک ساله که درگیر این بیماری شده
چندان برچسب بیمار بهش نزنید! توی دنیای امروز به شدّت شایع محسوب میشه و تا زمان حادّ نشدن، بهتره که پیگیری جدّی یا برچسب بیماری بهش نخوره… با آرزوی سلامتی 🙂
واقعا مطالبتون عالیه
تشکّر که وقت گذاشتید و مطالعه کردید… 🙂
بعضی هام مثل من برای فرار از بار مسئولیت و مشکلات زندگی نقش یک فرد دارای اختلال دو قطبی یا چند شخصیتی و غیره را بازی می کنند دو تا روانپزشک در دو شهر مختلف از روی علائم ساختگی شیدایی و افسردگی که خودم بیان کردم تشخیص اختلال دوقطبی دادند و برام دارو تجویز کردند ولی من که دو قطبی نبودم البته افسردگی تک قطبی شدید و حملات پانیک را از اوایل کودکی و نوجوانی داشتم اما مانیا یا شیدایی اصلا نداشته و ندارم