” مردمان قرن بیستم” یک پروژه عکاسی یادگاری و مادامالعمر برای آگوست ساندر برای بود. پروژهای مستند از مردم بومی وستروالد، در نزدیکی کلن که بعدها ادامهی این روند منجر به جمعآوری مجموعهای با بیش از 30000 عکس شد.. این مجموعه که بانامهای “چهرهی عصر ما” و “انسانهای قرن بیستم”نیز از او یاد میشود، با وسعت بیمانند خود، دورنمای ناتمامی از سیمای ملت آلمان است که در آن، ساندر از چهرههای مختلف در هر گروه گردآورده است. ساندر از همهی جنبههای زندگی سوژههای خود عکاسی کرد و یک کاتالوگ تیپولوژیکی با بیش از 600 عکس از مردم آلمان ایجاد کرد. اگرچه نازیها پرترههای او را در دهه 1930 ممنوع کردند زیرا سوژهها به نوع ایده آل آریایی پایبند نبودند. بعد از سال 1934 کارهای او بهطور فزایندهای به مطالعات طبیعت و معماری روی آورد. ساندر ذر مورد عکسهای معروف خود از مجموعهی مردمان قرن بیستم میگوید:
“میدانیم که مردم توسط نور و هوا، با ویژهایهای ارثی و اعمال آنها شکل میگیرند. ما از ظاهر میتوانیم کاری را که کسی انجام میدهد یا انجام نمیدهد بگوییم؛ میتوانیم از ظاهر لو بفهمیم آیا او خوشحال هست یا نه. آیا او مضطرب است؟ و خیلی چیزهای دیگر.”
در ادامهی این مطلب، به معرفی زندگینامه و آثار آگوست سندر خواهیم پرداخت و به تماشای گالری عکسهای او خواهیم نشست.
بیوگرافی آگوست ساندر
آگوست ساندر (August Sander) در سال 1876 به دنیا آمد و از سن کم در کنار پدر خود در معدنی مشغول کار شد. در همین حین بود که ایدهای به سرش زد تا یک دوربین عکاسی تهیه کند تا بتواند از مناظر اطراف معدن عکسبرداری کند. با حمایت اکراهآمیز خانوادهٔ خود و به کمک عموی ثروتمندش، موفق شد یک دوربین قطع 13*18 سانتیمتر بخرد و وسایل تاریکخانهای را که در کلبهی کوچکی در مجاورت یک انبار غله برپا کرده بود، فراهم سازد. نخستین مدلهای ساندر، اعضای خانوادهاش بودند. او عکسهای دستهجمعی زیبایی از خانوادهاش در نگاتیوها جلای دا، اما در کار چاپ عکس، با پارهای از مشکلات روبرو بود. پس از هزار بار آزمایش و خطا، توانست به شیوهی چاپ عکس بر روب کاغذ با رنگپذیری مستقیم تسلط یابد. در این شیوه، کاغذ حساس را بر روی تصاویر نگاتیو منطبق میکردند و پس از انجام نوردهی با نور روز و سپس رنگ بخشی (Virage) و ثابت سازی عکس، تصویر را ظاهر میکردند.
هرچند که نخستین مدلهای گوست ساندر، از کار او راضی نبودند (چراکه عکسها مسلماً هیچگونه ظاهر فریبندهای در خود نداشتند) اما او جستجوهای خود را در این کار سخت ادامه داد. نخستین عکسهای خود را هنگامی بفروش رساند که همکاران او در معدن به او سفارش دادند که از روی عکس دستهجمعی آنان، ۷۰ نسخه برایشان چاپ کند. او خیلی سریع شهرت یافت و بهزودی جوانان آلمانی که میخواستند به آمریکا مهاجرت کنند و مایل بودند یادگاری برای خانوادهٔ خود بر جای گذارند، سفارشهای متعددی برای گرفتن پرتره به او دادند.
ساندر در سال 1896 بهعنوان سرباز مشمول خدمت، وارد ارتش آلمان شد. پسازآن در سال 1901 ازدواج کرد، آلمان را ترک کرد و ساکن اتریش شد و در آنجا نخست بهعنوان دستیار عکاس مشغول بکار شد و پسازآن عکاسخانهی خود را دایر کرد.
در زمان خدمت سربازی، آگوست ساندر دستیار یک استودیوی عکاسی در تریر بود. او دو سال بعد را در استودیوهای مختلف درجاهای دیگر گذراند. تا سال 1904 او استودیوی خود را در لینز، اتریش افتتاح کرد، جایی توانست بهواسطهی آن موفقیت زیادی را کسب کند. او در سال 1909 به حومه شهر کلن نقلمکان کرد و خیلی زود شروع بهعکس گرفتن از کشاورزان روستایی در این نزدیکی کرد. حدود سه سال بعد، ساندر استودیوی شهری خود را به خاطر عکاسی در این زمینه رها کرد و در جادههایی که با دوچرخه سفرکرده بود، سوژههایی عکاسی خود را پیدا کرد.
در ابتدا تصویرهایی را که اصلاحات زیادی بر روی آنها انجام میداد، با استفاده از شیوهی صمغ حاوی بیکرومات تهیه میکرد. کار او با موفقیت زیادی روبرو شد. به سبب آزمایشهایی که بر روی فنون رنگهای طبیعی انجام داد، «موزهٔ لایپزیگ» تعدادی از عکسهایش را خرید و جوایزی نیز به مناسبت نمایشگاههای بینالمللی به او اعطا گردید. باآنکه کار عکاسخانهی او موفقیت زیادی بدست آورده بود، اما ساندر به دلیل دلبستگی روزافزون خود به تابلوهای نقاشی، کتاب و عتیقهجات، بهزودی با مشکلات مالی روبرو شد. در 1909 به دلیل بیماری پسر ارشد خود Erich، با تمامی اعضاء خانوادهی خود به کلن رفت و در آنجا عکاسخانهی دیگری دایر کرد. اندک زمانی بود که به تلقی تازهای از هنر عکاسی پرتره رسیده بود که اینگونه عکاسی را از قراردادهای تغییرناپذیر خود آزاد میساخت.
آگوست ساندر دریافته بود که محیط عکاسخانه، محدودکنندهٔ آزادی عمل فردی است و تصور میکرد که یقیناً میتوان مشکلات فنی را که در خارج از عکاسخانه مطرح میشود (مانند تسلط به نورپردازی) حل کرد. با پی گرفتن این تلقی، در روزهای آخر هفته گردشهایی در منطقهٔ Westerwald که منطقهٔ زادگاهش بود انجام میداد و با دوچرخهای قدیمی و ساکی که مالامال از وسایل عکاسی و نمونههایی از کارهایش بود و آن را بر دوش داشت، به جستجوی موضوعات تازه میرفت. روستائیان Westerwald با حسن نیت تمام با او برخورد میکردند و او یک سالی را صرف عکاسی از چارچوب زندگی عادی آنان کرد. این تصاویر، نخستین تصاویر مجموعهٔ انسانهای قرن بیستم بودند. ساندر طی جنگ جهانی اول، مجدداً وارد ارتش شد و در طول این دوران، زن او عکاسخانهاش را اداره میکرد. بلافاصله پس از پایان جنگ، ساندر به گرفتن عکس برای برگههای هویت پرداخت که ازآنپس اجباری شده بود.
آگوست ساندر دوستان بسیاری در محافل هنری داشت که شماری از آنها علاقهٔ زیادی بهکارهای او داشتند. او بهویژه با نقاش مارکسیستی به نام Franz Wilhelm Seiwart مأنوس شده بود که عقیده داشت هنر باید منعکسکنندهی ساختارهای اجتماعی باشد. ساندر در پی مباحثاتش با وی، تصمیم گرفت طرح Westerwald را ادامه دهد و آن را گسترش بخشد. اما این بار با دیدی بسیار متفاوت به سراغ این کار رفت. جستجوی عینیت به رمز کار ساندر بدل شد. او حالا دیگر اعتقادات و پیشداوریهای خود را به مدلهایش تحمیل نمیکرد. بااینهمه، فنون چاپی که بکار میگرفت، سبب میگردید که تصاویر پدید آمدهی او، صورتی نگاره نما و فاقد واقعگرائی به خود بگیرد.فنونی که آگوست ساندر از آنان استفاده میکرد، هنوز با نظرات وی مغایرت داشت.
ساندر یکی از پرترههایی را که در Westerwald گرفته بود، بر وی کاغذ براق که کلاً برای عکسهای فنی بکار میرفت، بزرگ کرد. به یکباره تمامی جزئیات تصویر، نمایان گردید. بدین طریق، پرترهی مزبور بلافاصله گیرائی و جلوهای برجسته یافت. این تصویر اگرچه عاری از فریبندگی و عملاً فاقد هرگونه جذابیت تجاری بود، اما با آرمان ساندر همخوانی داشت. آنگاه ساندر با کنار گزاردن شیوهی نگاره نمائی، مشتاقانه به کامل نمودن مجموعهی خودپرداخت. از مجریان هر حرفهای چند نفر در برابر دوربین عکاسی یندر قرار گرفتند و تصویر تمامی آنها با وضوح زیاد و با وسواس در نمایاندن کوچکترین جزئیات، برداشت شد. او صورتهای خود را همچون صورتهایی ازلی و نمونههای بیزمان بشریت به شمار میاورد، و بدینسان بود که از صاحبمنصبان و سرآشپزها، نقاشان و منشیان، تاجران، موسیقیدانان و بازیگران سیرک، به یکسان عکس گرفت.
ساندر هیچگاه نتوانست مجموعهی انسانهای قرن بیستم را بهپایان رساند. در پایان جنگ، به دلیل سالخوردگی نمیتوانست پرترههای تازهای بگیرد. بهجای این کار، به چاپ کردن تصاویر نگاتیو قدیمی خود و ردهبندی آنها پرداخت و نمایشگاه هائی ترتیب داد و اوقات خود را صرف آموزش عکاسی نمود. او در سال ۱۹۶۴ درگذشت.
دانلود 50 فریم از برترین عکسهای آگوست ساندر
” چهرهی انسان قرن بیستم ” عکسهایی با دید جامعه شناسی
ساندر در سال 1939 با همکاری رماننویس آلمانی «آلفرد دوبلین» کتاب چهرهی عصر ما را منتشر ساخت که مشتمل بر مجموعهای از 600 پرتره به همراه متنی برای هر تصویر بود. این اثر باید مقدمهٔ طرحی بلندپروازانه تر میبود، اما بهقدرت رسیدن نازی هاسبب متزلزل شدن موقعیت ساندر شد. گشتاپو پسر او را که عضو حزب سوسیالیست کارگر بود، در 1944 توقیف کرد و به زندان افکند. همچنین بایگانی عکسهای ساندر را زیرورو کرد و کمی بعد، طی همان سال، تمامی نسخههای کتاب چهرهی عصر ما را که در بازار موجود بود، جمعآوری و لوحههای چاپی آن را نابود کرد. ساندر و خانوادهٔ او کلن را ترک گفتند و به westerwald رفتند و ساندر از دنبال کردن طرح خود، منصرف شد. او اوقات خود را صرف موضوعاتی که چندان بحثبرانگیز نبود کرد و به عکاسی از مناظر پرداخت.ساندر در سال 1939 با همکاری رماننویس آلمانی «آلفرد دوبلین» کتاب چهرهی عصر ما را منتشر ساخت که مشتمل بر مجموعهای از 600 پرتره به همراه متنی برای هر تصویر بود.
این اثر باید مقدمهٔ طرحی بلندپروازانه تر میبود، اما بهقدرت رسیدن نازیها سبب متزلزل شدن موقعیت ساندر شد. گشتاپو پسر او را که عضو حزب سوسیالیست کارگر بود، در 1944 توقیف کرد و به زندان افکند. همچنین بایگانی عکسهای ساندر را زیرورو کرد و کمی بعد، طی همان سال، تمامی نسخههای کتاب چهرهی عصر ما را که در بازار موجود بود، جمعآوری و لوحههای چاپی آن را نابود کرد. ساندر و خانوادهٔ او کلن را ترک گفتند و به westerwald رفتند و ساندر از دنبال کردن طرح خود، منصرف شد. او اوقات خود را صرف موضوعاتی که چندان بحثبرانگیز نبود کرد و به عکاسی از مناظر پرداخت. والتر بنیامین در تاریخ كوچك خود در زمینهی عكاسی، در پاسخ به كتاب چهره زمان ما (1929) آگوست ساندر نوشت:
جهان بهسرعت در حال تغییر است. ارتقای ادراک فیزیولوژیکی یک ضرورت حیاتی است. این ایدهی مشکلساز که بدن جسمی میتواند چیزی راجع به دنیای درونی فرد به ما بگوید – هنوز بخشی از درک ما از عکسهای پرتره است، هرچقدر هم که از توانایی دوربین در فریب دادن ما اطلاع داشته باشیم. تلاش برای طبقهبندی افراد با توجه بهظاهر، رفتار و یا فیزیولوژیکی، همانطور که ساندر سعی در انجام آن داشته است، شاید امروزه دشوار باشد، اما ساندر به اهمیت جامعهشناختی عکاسی بهعنوان بخشی از یک جامعه مدرن سازی شده بیش از هر عکاس دیگر اعتقاد داشت.
- پیتر هنری امرسون و عکاسی طبیعتگرا
- “ریموند دپاردون” عکاس یا فیلم ساز ؟
- “انسل آدامز” عکاس یا فعال محیط زیست ؟
- “لوئیس هاین” عکاس یا جامعه شناس؟
- “کلارنس جان لافلین” عکاسی با ذوق معماری
- “رابرت کاپا” بنیان گذار اصول عکاسی جنگ
- “گری وینوگرند” و عکاسی در خیابان
- “دوروتا لنگ” و عکسهایی که 50 سال توقیف شدند…
- “مارگارت بورک وایت” عکاسی که اولینها را برای خودش میخواست..!
- “هانری کارتیه برسون” و مفهوم “لحظهی قطعی” در عکاسی…
- ” چارلز کلاید ابتس ” و عکس معروف “ناهار در آسمانخراش”
نظرات کاربران