در نقد فیلم Prisoners 2013 باید گفت، ” محبوسین ” ساخته دنی وینوو (Denis Villeneuve) فیلمساز بنام کانادایی درامی قصهگو، مبتنی بر فیلمنامه، شخصیت پردازی دقیق و به دور از جلوههای ویژه پر زرق و برق آثار چند صد میلیون دلاری است. این تریلر تحسین شدهی پلیسی با تم مذهبی است علاوه بر ویژگیهای متعدد قابل توجه، حکم مهر تایید هالیوود بر حضور یکی بزرگترین استعدادهای دهههای اخیر سینما و مدخلی برای جلب اعتماد هالیوود در سپردن سکان تعدادی از بهترین آثار سنوات اخیر از جمله ورود، بلید رانر، سیکاریو و … به وینوو بود.
فیلم Prisoners 2013 از جمله فیلمهایی است که میزان اشتیاق مخاطب، گذشته از ژانر آن و حضور سوپر استارهای همچون هیو جکمن (Hugh Jackman) و جیک ییلنهال (Jake Gyllenhaal) ، به مضامین مذهبی و اخلاقی نهفته در آن ارتباط دارد و برای این مهم، مخاطب میبایست پوسته سطحی پلیسی کارآگاهی اثر را کنار زده و به مضامین اخلاقی و مذهبی اثر نگاه دقیقتری بیندازد. از این رو و با در نظر گرفتن این امر و با نگاهی دقیق به تاریخچهی ژانر تریلر به روشنی مشخص است که مهمترین آثار اینگونه سینمایی، ماحصل تلفیق درست و بهجای همین مضامین مذهبی اخلاقی با نشانههای آشکار این ژانر بهعنوان یکی از پر طرفدارترین و البته غنی ترین گونههای سینما است.
مصادیق عملی اعتقادات مذهبی در تنگناهای زندگی
در فیلم حاضر که با نامهای ” زندانیها ” و “مجبوسین ” ترجمه شده است، جیک ییلنهال در نقش کارآگاه لوکی در یکی از بهترین نقشآفرینیهای دوران بازیگریاش، مسول پیگیری پرونده گم شدن دو دختر بچه است. او گذشته از سرنخهای مبهم و اطلاعات کمی که در اختیار دارد در مواجهه با پدر یکی از دختر بچهها بنام کلر دوور نیز با مشکلات و ابهامات متعددی روبروست. کلر با بازی خیره کننده هیو جکمن پدری مقتدر و متشرّع است که در سایهی اعتقادات مذهبی خود چندان به چهارچوبهای دست و پاگیر قانونی توجه ندارد و
خودسر به دنبال اجرای شخصی عدالت است. در واکاوی این کاراکتر، سکانس ابتدایی فیلم نقش کلیدی دارد. جایی که کلر همراه پسر نوجوانش برای شکار کمین کردهاند، کلر آیاتی از انجیل را زمزمه میکند《خداوندا، گناهان ما را بببخش، چنانکه ما نیز آنان که بر ما گناه کردند را میبخشیم، آمین》و بعد با حرکت سر و با اطمینانی که از ادای سخنان خدا به دل دارد مجوز شکار و قتل جانداری را صادر میکند. در همین سکانس نطفهی یکی از مهمترین درونمایهها و سوالات فیلم نیز منعقد میشود، اینکه با استناد به مذهب و با پذیرش حضور بشر به عنوان اشرف مخلوقات، او تا چه حد اختیار و توانایی بخشش یا قتل دارد؟ بشری که همواره در هر دعا و ثنا ملتمسانه از خداوند تقاضای عفو و بخشش دارد، تا چه حد در تنگناهای زندگی قدرت فرو بردن خشم و گذشتن از گناه دیگران را دارد؟ و اینگونه است که محبوسین با تأکید بر قسمت اول دعای فوق به بررسی قسمت دوم آن میپردازد.
در نقد فیلم Prisoners 2013 باید توجه داشت که فیلم محبوسین همچون هر فیلم مقتدر دیگری، در مرحلهی نخست مدیون فیلمنامه کمنظیر خود است. فیلم با تکیه بر فیلمنامه بسیار سنجیده آرون گوزیکووسکی ضمن همراه ساختن تماشاگر با وقایع دراماتیک خود و با مدنظر قرار دادن اعتقادات مذهبی مخاطب علاوه بر مسأله بخشش، او را در معرض مواجهه مستمر با انگارههایی همچون قضاوت، باور و حتی معجزه قرار میدهد. از این حیث فیلم شاید مکمل نگاه آثاری همچون《تردید》اثر مهجور اما به شدت جذاب جان پاتریک شینلی باشد که جدا از ژانر سینمایی متفاوت، به زیبایی مصادیق عملی اعتقادات مذهبی در تنگناهای زندگی را در بوته تحلیل قرار میدهند. اینجا نیز فیلمنامهنویس و متعاقبا فیلمساز با عینی کردن مصادیق چالش برانگیز اعتقادات مذهبی و چینش وقایع پیرامون کاراکترها در دل موقعیتی دراماتیک سعی در قرار دادن مخاطب در جایگاه قضاوت دارند تا با اعتقادات و حتی علایق خود و با قرار دادن خود در دل موقعیتهایی که کاراکترها با آن درگیر هستند ضمن حضور فعال در چهارچوب درام و همذاتپنداری با کاراکترها نسبت به تأیید یا تکذیب اعمال آنها قضاوت کنند.
انگارههای صوتی و تصویری مهمترین عامل انتقال درونمایه فیلم
از همذاتپنداری مخاطب با اثر گفتیم و باید اشارهای ویژه بکنیم به انگارههای صوتی و تصویری بهعنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثری که به طرزی بسیار حساب شده و قابل تحسین، با هدف کم کردن فاصله بین اثر و مخاطب و انتقال درونمایه فیلم عمل میکنند. انگارههایی که در سکانسهای مختلف حکم القای پیشآگاهی به مخاطب را دارند. صلیبهای آویزان در محیط زندگی کلر به عنوان سمبل اعتقادات امروز کلر و صلیب نقش بسته بر دست کارآگاه لوکی (احیانا به عنوان سمبلی از اعتقاد او در گذشته) چراغ خطر قرمز ماشین الکس جونز در محدودهی سکونت بچهها، بوق منقطع علامت باز بودن درب خودروها در مقاطع مختلف فیلم و حتی صدای بوق مایکروویو آشپزخانه فرانکلین، همه و همه نشانههایی از هشدار خطر به قصد تشدید موقعیت متزلزل کاراکترها و انتقال حس ناامنی به مخاطب هستند.
از طرف دیگر حضور حداقلی موسیقی متن فیلم که با حاشیه صوتی بسیار سنجیده و دقیق منشعب از اصواتی آشنا پر شده، کارکردی حساب شده جهت تأثیرگذاری بیشتر و جلوگیری از القاء احساسات سانتیمانتال و غلتیدن مخاطب به سطحینگری در فیلمی است که در آن با تاکید بر حضور حداقلی صحنههای خشن فیزیکی و علیرغم موضوع مناقشه برانگیز آن، حتی شاهد هیچگونه صحنه کودک آزاری نیستیم و حتی برای تماشای عینیت ذات پلید کاراکترها باید به نشانههایی همچون نگهداری مار توسط کاراکتر منفی به عنوان سمبل شرارت در باورهای مذهبی اکتفا کنیم.
از درونمایه شگفتانگیز فیلم گفتیم اما توجه به داستان و کیفیت روایت آن نباید ما را از کیفیت ممتاز فرم و علیالخصوص فیلمبرداری چشمنواز آن غافل کند. راجر دیکنز فیلمبردار کهنهکار انگلیسی اینجا نیز همانند اکثر آثار بزرگ دیگری که در آنها حضور داشته (اسکای فال، رهایی از شاوشنگ و البته تعداد زیادی از آثار برادران کوئن) ضامن تصاویر با وقار و چشمنواز فیلم است. لانگشاتهای دیکنز، کمک شایانی به فضای سرد، گرفته و بارانی محل وقوع حوادث کرده تا جایی که جغرافیای محل وقوع داستان به یکی از پرسوناژهای فیلم تبدیل شده است. در شکل فعلی برف و باران و خیابانهای یخزده اطراف محل سکونت کاراکترها مصداق عینی فضای سرد، گرفته و غمگین زندگی آنها بعد از ربوده شدن بچههاست و به هیچوجه قصه فیلم را در مکانی غیر از این نمیتوان حتی تصور نمود.
آنچه تا اینجا در نقد فیلم Prisoners 2013 عنوان شد، متمرکز بر ویژ گیهای اخلاقی و مذهبی فیلم بود ولی این بدین معنا نیست که این اثر به عنوان تریلری جنایی خالی از تعلیق و جاذبه است و از این حیث اتفاقاً فیلمنامهنویس و به تبع آن فیلمساز، ضمن رو دست زدن مکرر به تماشاگر بارها او را در پیشبینی وقایع ناکام میگذارند. این دو با تکیه بر مضامین عنوان شده خصوصاً تردید و با انتخاب راوی دانای کل، مخاطب را نسبت به متهم کردن یا تبرئه نمودن کاراکترها مکررا دچار تردید اساسی میکنند. برای مثال وقتی بازجویی کارآگاه لوکی از الکس جونز با بازی مثل همیشه قابل قبول پل دینو را میبینیم در متهم بودن او دچار تردید میشویم ولی بلافاصله با جملهای که به کلر در پارکینگ میگوید و با مشاهده حیوان آزاری او و شنیدن زمزمه کردن آواز بچهها در خیابان، مجدداً انگشت اتهام را به سمت او میگیریم و این تکرار مکرر، تنها دقایقی بعد با مشاهد سکوت او در سکانس شکنجهاش توسط کلر ادامه پیدا میکند و این بازی زیرکانه با حضور کاراکتر باب تیلور به مراحل چند لایه و عمیقتر وارد میشود. بدیهیترین حدس مخاطب در این دقایق حدسی است که از زبان کلر خطاب به فرانکلین عنوان میشود: 《الکس جونز همدست داشته!》در این صورت دلیل سکوت الکس چیست؟… و دایره فروض را میتوان به همین ترتیب ادامه داد در حالیکه در انتها مشخص میشود نقطه مقابل تمام پیشبینیهای کاراکترها و مخاطبین است و این نقطهای حیاتی در مواجهه مخاطب آگاه با اثری اینچنین است زیرا کافی است میزان ضریب خطای حدس و گمان خود در جریان فیلم را در نظر بگیرید تا ارزش کار گوزیکوفسکی بیش از پیش نمایان شود و این اوج هنر فیلمنامهنویس در نمایش ضعف قضاوت انسان و تبعات آن در دل فیلمنامهای است که دست کمی از هزارتوهای سمبلیک فیلم ندارد.
کلام آخر
در انتها به عنوان سخن آخر در نقد فیلم Prisoners 2013 این نکته شایان توجه است که 《امید》 تنها نقطه اتکای هر دو کاراکتر اصلی فیلم ولو با دیدگاههای متفاوت است. امیدی که در نمای ماقبل آخر برای کارآگاه لوکی خسته و از همه جا بریده روی تخت بیمارستان با حضور بچهها و مادرانشان ایجاد میشود و برای کلر با معجزهی پیدا کردن سوت گمشده ابتدایی فیلم، در انتهای سیاهچالی که گویا مصداق عینی ورطهای که زندگی خود را به آن انداخته و حداقل تقاص گناه او برای شکنجهی فردی بی گناه است. به راستی هر یک از ما در بزنگاههای بسیار کوچکتر از این چه میزان از گذشتی که خودمان را مستحق آن میدانیم به دیگران عرضه میکنیم؟
نظرات کاربران