فیلم قصر شیرین به کارگردانی ” رضا میرکریمی ” که در سال 1397 ساخته شده و برندهی جایزهی بهترین فیلمنامه از سی و هفتمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر است. محتوای ارزشمند و درخور احترام این فیلم، بهانهای شد برای نگارش چند سطر در نقد فیلم قصر شیرین که در ادامه آن را میخوانید.
مرد، طلبکار و بیحوصله پای تلفن از اصرار و پیگیری کسانی گله میکند. زن با کیسههای حاوی خرید لوازم خیاطی با دیدن مرد آنچنان از خود بیخود میشود که پس گرفتن باقی پول از راننده تاکسی را از یاد میبرد و با چشمانی گریان و دستانی لرزان حتی توان باز کردن قفل درب خانه (بهزعم مرد بیغوله) را ندارد و این مبدأ ورود مخاطب به فیلمی است که در دقایق ابتدایی برای مخاطب مأنوس با ملودرامهای ایرانی به جهت وحدت ملاک با آثار مشابه بهشدت آشنا است. ملودرامهایی با درونمایه مرد سرکش و زن مظلوم و بیپناه، چیزی شبیه به آنچه بین مرد و همسرش جریان داشته، گذشته و فیلم به اتفاقات مؤخر آن میپردازد.
ضرب شست فیلم بهقصد بطلان پیشبینی مخاطب، دقایقی بعد فرود میآید جایی که بچهها وارد داستان میشوند. پدر (با بازی خارقالعاده حامد بهداد) در فراری مستمر درصدد خلاص شدن از بار مسئولیت فرزندانش است، همچون تلاش ناکامش در فرار از عقوبت قتل (هرچند غیر عمد) یا تعهد ازدواج یا ارتباط با هریک از دو شریک زندگیاش، به دنبال کسب منفعت از فروش ماشین بهعنوان آنچه از دید تنگ او آخرین میراث زن است،
آخرین میراث باقی ماندهی زن
آخرین میراث زن بعد از قلب او که مأمن عشق به مردی بوده که حتی تقاضایش برای وداع آخر پیش از مرگ را بیپاسخ گذاشته است. در جبهه مقابل مرد، زنی بدون کمترین حضور فیزیکی قرار دارد. شیرین، مادر بچهها و همسر مرد، زنی که با میراثش به مخاطب شناسانده میشود. مستقل، باشکوه و زاینده که ثمره حضورش در رفتار، گفتار و تربیت فرزندانش هویداست و تأثیر فقدانش هم حتی در زندگی شوهر نالایقش منشأ خیروبرکت است، برکتی که از منظر حریص مرد پول فروش ماشین و قلب اوست و از منظر متعالی مدنظر فیلمساز، فرزندان مشترک آنها و فیلم در مقایسه جنس حقیر نگاه مرد و نگاه متعالی زن در حکم جشنواره نمایش کرامت زن معاصر کنشگرای ایرانی است،
(کنش گرا) چراکه فیلم و فیلمساز نیز همچون مرد نگاهی گذرا به همسر دوم او دارند که بهعنوان کاراکتری منفعل علیرغم جایگاه آلترناتیوِ حاضرِ زن ِغایب با حضورش حتی خاطرهای از او را مخدوش نمیکند. حدفاصل این دو قطب (زن و مرد) بچهها هستند، میراث اصلی شیرین و عامل ایجاد تحوّل مرد در مسیر سلوک از (گریز و تشویش) به (آرام و قرار) و فیلمساز با انتخاب عناصر طبیعی همچون بارش باران بر پیکر مرد (بهعنوان عامل تطهیر) یا انعکاس شاخ و برگ درختان بر شیشههای خودرو و صورت مرد بر دخالت طبیعت بهعنوان عامل مکمل شیرینی و حاضرجوابی دخترک در کنار پختگی و سکوت پسر تأکید میکند.
تا جایی که در نقطه اشتراک این عوامل همزمان با دخالتهای برادر زن، مرد پس از ضرب و شتم و غلطیدن با شستشو در رودخانه در مسیر تطهیر قرار میگیرد. تطهیری که به فراخور نگاه درست فیلمساز به منزله کنفیکون شدن او نیست. بلکه تنها تلنگری است اساسی تا حال که قدر زن را ندانسته، شاید به قد و قیمت میراث زن رستگار شود.
بلوغ و یا رستگاری
بلوغ و یا رستگاری از نکات قابل توجهی است که در نقد فیلم قصر شیرین باید به آن پرداخت. از رستگاری گفتیم و جا دارد از مفهومی نستا مشابه راجع به پسربچه بگوییم. مفهومی به نام بلوغ. بلوغ در فیلم مختص کاراکتر مرد نیست. این طی طریق زمینهساز بلوغ پسر نیز هست.. نمود خشم فروخوردهی پسر (با بازی زیرپوستی و به واقع هنرمندانه یونا تدین) و تلاش کودکانهی او در تسویهحساب با پدر به قیمت خرابکاری در سکانس ماقبل آخر، منتهی به درگیری بین پدر و برادرهای زن میشود. اما چه کسی است که همچون مرد از آنها نپرسد از حضور خواهرشان در آن بیغوله خبر داشتهاند؟ که اکنون نوشدارو به بستر سهراب میبرند و به قیمت ضرب و شتم مرد، بار گناه و بیتوجهی خود را سبک میکنند!
چهبسا پاسخ این سؤال در ذهن پسر است. وقتی به مرد میگوید که دیگر حاضر به دیدن آنها نیست و دقایقی بعد، فیلم قصر شیرین با پایان درخور چنین مجموعهی بینقصی به نقطهی پایان میرسد. پایانی که ابتدای مسیر تحول مرد و بلوغ پسر است.
نظرات کاربران