آلفرد اشتیگلیتس عکاس آمریکایی، پایهگذار جنبش عکاسی جداییطلب و از مدافعان عکاسی صریح بود و در طول فعالیت حرفهای خود نقش بهسزایی در قبولاندن عکاسی به عنوان یک شاخه از هنر داشت. عکاسی جداییطلب (Photo-Secession) ژانری از عکاسی بود که در سال ۱۹۰۲ پایهگذاری شد تا جدایی از پیکتوریالیسم مسلط بر فضای عکاسی آمریکا را ابلاغ نماید. تولد جنبش پیکتوریالیسم به دنبال انتشار مقالهای از پیتر هنری امرسون در سال ۱۸۸۶ با عنوان «عکاسی، هنری پیکتوریال» اتفاق افتاد. امرسون، در این مقاله با مورد بحث قرار دادن شباهت عکاسی با نقاشی، از مشروعیت هنری عکاسی دفاع نمود. دستکاری در عکسها در جهت بیان ویژگی خلاقانه، نقش مهمی را در عکاسی پیکتوریال ایفا میکرد. اما جنبش عکاسی جداییطلب با گذار از پیکتوریالیسم به عکاسی صریح، نشانگر آغاز مدرنیسم در عکاسی بود. پایان رسمی این جنبش، با پیوستن آلفرد استیگلیتس به جنبش عکاسی صریح و تحت تأثیر پل استرند به وقوع پیوست.
بیوگرافی آلفرد اشتیگلیتس
آلفرد اشتیگلیتس در سال 1864 در نیوجرسی به دنیا آمد. او نخستین فرزند مهاجران یهودی آلمانی ، ادوارد اشتیگلیتس و هدیویگ آن ورنربود. ادوارد پدر او ستوان ارتش اتحادیه بود و به عنوان تاجر پشم کار میکرد. اشتیگلیتس در سال 1871 در مؤسسه Charlier که یک مدرسه مسیحی در نیویورک بود، مشغول به تحصیل شد. خانوادهی او تابستانها را در دریاچهی جورج در کوههای Adirondack میگذراندند. سنتی که تا بزرگسالی اشتیگلیتس ادامه یافت.او برای اینکه واجد شرایط ورود به دانشکدهی سیتی در نیویورک باشد، در یک مدرسه دولتی ثبت نام کرد ، اما این آموزش را ناکافی دانست. در سال 1881 ، پدرش ادوارد شرکت خود را به مبلغ 40،000 دلار آمریکا فروخت و همراه خانوادهی خود به اروپا مهاجرت کرد تا فرزندانش آموزش بهتری دریافت کنند. آلفرد اشتیگلیتس در رشتهی مهندسی مکانیک در Technische Hochschule برلین تحصیل کرد. او در کلاس شیمی هرمان فوگل (دانشمند و محقق) ثبت نام کرد که در فرآیندهای شیمیایی برای تهیه عکس کار میکرد. در آنجا او چالش آکادمیک مورد نیازش را پیدا کرد و راه را برای رشد و گسترش منافع هنری و فرهنگی خود یافت. در همان سالها اولین دوربین خود را خریداری کرد. در حومهی اروپا سفر کرد و از مناظر و دهقانان در آلمان ، ایتالیا و هلند عکس گرفت. به گفتهی خودش:
“عکاسی مرا مجذوب کرد ، ابتدا به عنوان یک اسباب بازی ، سپس به عنوان اشتیاق ، سپس به عنوان وسواس.”
در سال 1884 ، والدینش به آمریکا بازگشتند ، اما اشتیگلیتس 20 ساله در آلمان ماند و کتابهای عکاسی ودر اروپا و ایالات متحده جمع کرد. او از طریق مطالعه خود ، عکاسی را به عنوان یک شکل هنری دید. در سال 1887 ، او اولین مقالهی خود را ، “یک کلمه یا دو مورد در مورد عکاسی آماتور در آلمان” ، برای مجله جدید “عکاس آماتور” نوشت. اوسپس مقالههایی در مورد جنبههای فنی و زیبایی شناختی عکاسی برای مجلات در انگلستان و آلمان نوشت. در سال 1887 از جشنوارهی عکاس آماتور مقام اول را بدست آورد. سال بعد او در همان رقابت برنده هر دو جایزه اول و دوم شد و با انتشار چندین مجلهی عکاسی آلمانی و انگلیسی به شهرت رسید. در سال 1890 به نیویورک بازگشت. به محض بازگشت به نیویورگ، پدرش برایش شرکتی را تاسیس کرد تا بتواند از حرفهی منتخب خود کسب درآمد کند. اما از آنجا که دستمزد زیادی به کارمندان خود میپرداخت، تجارت او به ندرت سود میداد. او به خاطر عکاسی و مقالات مجلهی خود در مورد چگونگی عکاسی هنری به شهرت رسید .در سال 1894 به اتفاق آرا به عنوان یکی از دو عضو اول آمریکایی The Linked Ring انتخاب شد. اشتیگلیتس این شناخت را به عنوان انگیزهای برای تقویت اهداف خود در پیشبرد عکاسی هنری در ایالات متحده میدید. کمی بعد یک مجله با عنوان Camera Notes تاسیس کرد. اولین شمارهی آن در ژوئیه سال 1897 منتشر شد و خیلی زود به عنوان بهترین مجلهی عکاسی در جهان شناخته شد. در طی چهار سال آینده ، اشتیگلیتس با استفاده از مقالات مربوط به هنر و زیبایی شناسی که توسط برخی از عکاسان برجسته آمریکایی و اروپایی ، در Camera Notes به چاپ میرسید، برای قهرمان کردن اعتقاد خود به عکاسی به عنوان یک شکل هنری استفاده کرد. در نوامبر 1898، گروهی از عکاسان در مونیخ آلمان ، نمایشگاهی از کارهای خود را به همراه نمایشگاهی از چاپهای گرافیکی هنرمندانی چون ادوارد مونک برپا کردند. آنها خود را “جدایی طلبان” نامیدند. اصطلاحی که اشتیگلیتس، هم معنای هنری و هم معانی اجتماعی به آن بست. چهار سال بعد ، او از همین نام برای گروه تازه متشکل از عکاسان تصویری که در نیویورک ترتیب داده بود، استفاده کرد. در سال 1902 در ماه ژوئیه ، او به طور کامل به عنوان سردبیر Camera Notes استعفا داد، یک ماه بعد، مجلهی جدیدی منتشر کرد که Camera Work نام داشت. او مصمم بود كه این مجله، بهترین و پرمخاطب ترین نشریهی عكاسی باشد. چاپ دوم چهار ماه بعد ، در دسامبر سال 1902 منتشر شد و مانند همهی شمارههای بعدی، شامل عکسهای زیبا، نوشتههای مهم در مورد عکاسی ، زیبایی شناسی و هنر، و بررسیها و اظهارنظرهایی درباره عکاسان و نمایشگاههای عکاسی بود. Camera Work اولین مجلهی عکاسی بود، که از لحاظ تصویری در کانون توجه قرار داشت. در اواخر بهار سال 1907 ، اشتیگلیتس در یک سری آزمایشهای عکاسی با دوستش کلارنس اچ. وایت همکاری کرد. آنها چندین عکس از دو مدل لباس پوشیده و برهنه گرفتند و با استفاده از تکنیکهای غیرمعمول از جمله تونینگ ، اپیلاسیون و نقاشی روی چاپهای پلاتین ، آنها را ادیت و چاپ کردند. به گفته اشتیگلیتس:
این امر بر “عدم امکان دوربین برای انجام کارهای خاص” غلبه کرده است.
در ژانویه سال 1914 ، نزدیکترین دوست و همکارش “جوزف کیلی” درگذشت ، که او را برای هفتههای طولانی آزرده خاطر کرد. او همچنین به دلایل مختلف، از وقوع جنگ جهانی اول هراس داشت. او نگران امنیت خانواده و دوستانش در آلمان بود. علاوه بر آن، نیاز به چاپگر جدید برای گرافیکهای عکاسی برای Camera Work داشت که امکان خرید آن فقط در آلمان وجود داشت. این جنگ باعث رکود چشمگیری در اقتصاد آمریکا شد و هنر برای بسیاری از افراد به یک تجمل تبدیل شد.
سالها بعد او مجلهی جدیدی بنام 291 تاسیس کرد و سپس گالری خود را تاسیس کرد و همین نام را روی آن گذاشت. هدف از تاسیس این مجله، تجلی فرهنگ آوانگارد بود. در حالی که چاپ مجلهی 291 یک پیروزی زیبایی شناختی بود، با این حال یک فاجعهی اقتصادی بود و پس از دوازده شماره، انتشار آن متوقف شد. در این دوره، اشتیگلیتس به طور فزایند ای با زیبایی شناسی بصری مدرنتر برای عکاسی روبرو شد. او از آنچه در نقاشی و مجسمه سازی آوانگارد می گذشت، آگاه شد و دریافت که نقاشی دیگر نمایانگر آینده نیست. او تا حدودی تحت تأثیر چارلز شلر(نقاش) و پل استرند (عکاس) قرار گرفت. در سال 1915 ، استرند ، که سالها بود برای دیدن آثار مختلف به گالری 291 میآمد، اشتیگلیتس را با دنیای جدید عکاسی آشنا کرد که با خطوط جسورانه، اشکال روزمره را به تصویر میکشید. اشتیگلیتس نخستین کسی بود که زیبایی و لطف سبک استرند را دید و یک نمایشگاه بزرگ در 291 از آثار او ترتیب داد. او همچنین تقریباً آخرین شمارهی Camera Work را به عکسهای خود اختصاص داد. در اواخر سال 1924 ، اشتیگلیتس 27 عکس به موزه هنرهای زیبا بوستون اهدا کرد. این نخستین باری بود که یک موزه بزرگ، عکسهایی را در مجموعهی دائمی خود به نمایش گذاشته بود. در همان سال به خاطر پیشبرد عکاسی به او مدال پیشرفت انجمن سلطنتی عکاسی اعطا شد. در دسامبر سال 1925 ،او گالری جدید خود با نام “گالری صمیمی” را افتتاح کرد که به دلیل کوچک بودنش لقب “اتاق” را به او دادند. در طی چهار سال آینده ، او شانزده نمایش آثار از آثار مارین ، داو ، هارتلی ، اوکی و استرند را به همراه نمایشگاههای فردی از گاستون لاچایز ، اسکار بلوورر و فرانسیس پیکابیا به نمایش گذاشت. در این مدت ، اشتیگلیتس رابطهای با کلکسیونر جدید هنری با نفوذ، دانکن فیلیپس ایجاد کرد که چندین اثر را از گالری صمیمی خریداری کرد.در سال 1936 ، اشتیگلیتس با برپایی یكی از نخستین نمایشگاه عکسهای آنسل آدامز در شهر نیویورك ، به مدت كوتاهی به ریشههای عكاسی خود بازگشت. این نمایش موفقیت آمیز بود و دیوید مک آلپین هشت عکس آدامز را خرید. سال بعد ، موزه هنر کلیولند اولین نمایشگاه بزرگ آثار اشتیگلیتس را در خارج از گالریهای خود برپا کرد. در تابستان سال 1946 ، اشتیگلیتس دچار سكته مغزی شد و به حالت کما رفت. طبق خواستهی او، در یک مراسم تشییع جنازه ساده، بیست نفر از نزدیکترین دوستان و اعضای خانواده وی حضور داشتند و او را به خاک سپردند.
دانلود 25 فریم ازعکسهای برتر آلفرد اشتیگلیتس
اشتیگلیتس مهمترین چهره تاریخ هنرهای تجسمی در آمریکا
اشتیگلیتس در سال 1934 توضیح داد:
من شخصاً عکاسی خود را مستقیم ، بدون استفاده و عاری از هرگونه ترفند دوست دارم. چاپی که شبیه عکس نیست ، با خصوصیات ذاتی خود زندگی می کند و روح خود را آشکار می کند. “
آلفرد اشتیگلیتس شاید مهمترین چهره تاریخ هنرهای تجسمی در آمریکا باشد. مطمئناً به این معنی نیست که او بزرگترین هنرمندی بود که آمریکا تاکنون به خود دیده است. بلکه به عنوان یک عکاس. نقش بسزایی در کشف عکاسان و رواج عکاسی هنری داشته. او به عنوان ناشر ، حامی و گردآورندهی هنرمندان بیشماری، بیش از هر شخص دیگری تأثیر شگرفی در هنر آمریکا گذاشته است. اشتیگلیتس تواناییهای چندگانه یک مرد رنسانس را داشت. یک بینایی با چشم انداز بسیار گسترده. دستاوردهای او قابل توجه بود ، فداکاری او هیجان انگیز بود. نبوغ عکااسی ، ناشر الهام بخش ، نویسندهای توانا، صاحب گالری و برگزار کنندهی نمایشگاههای عکاسی و هنرهای مدرن. یک کاتالیزور و یک رهبر کاریزماتیک در دنیای عکاسی و هنر که بیش از سی سال برای این هنر تلاش کرد. او یک شخصیت پرشور ، پیچیده ، محرک و بسیار متناقض بود ، او به اندازهای معادل، الهام بخش عشق و نفرت بود. “
- پیتر هنری امرسون و عکاسی طبیعتگرا
- “ریموند دپاردون” عکاس یا فیلم ساز ؟
- “انسل آدامز” عکاس یا فعال محیط زیست ؟
- “لوئیس هاین” عکاس یا جامعه شناس؟
- “کلارنس جان لافلین” عکاسی با ذوق معماری
- “رابرت کاپا” بنیان گذار اصول عکاسی جنگ
- “گری وینوگرند” و عکاسی در خیابان
- “دوروتا لنگ” و عکسهایی که 50 سال توقیف شدند…
- “مارگارت بورک وایت” عکاسی که اولینها را برای خودش میخواست..!
- “هانری کارتیه برسون” و مفهوم “لحظهی قطعی” در عکاسی…
- ” آگوست ساندر ” تصویرگر چهرهی انسان قرن بیستم
- ” چارلز کلاید ابتس ” و عکس معروف “ناهار در آسمانخراش”
نظرات کاربران