سورئالیسم (Surrealism) در اوایل قرن بیستم رواج یافت. این جنبش هنری در ادامه جنبش هنری دادا که پیش از جنگجهانی اول رواج داشت فعالیتکرد. ویژگی بارز این نوع هنر سرپیچی عامدانه از عقل در بازنمایی هنری است.
هدف، تولید صنایع هنری عجیب و بیگانه با عقل انسان از اشیای روزمره که به نوعی بازنمای ناخودآگاه است. بر خلاف دادائیسم، سورئالیسم با بیان مثبت معرفی شد. عقلگرایی اروپا که این کشورها را به جنگ جهانی کشاند از دیدگاه هنرمندان سورئال یک عامل مخرب ارزیابی میشد. این جنبش هنری در خلال جنگ جهانی اول به اوج خود رسید.
مهمترین سوالات پیرامون جنبش هنری سورئالیسم:
- سورئالیسم چیست و هدف آن چه بودهاست؟
- ویژگیهای هنر سورئال چیست؟
- رابطه بین دادائیسم و سورئالیسم چه بود؟
- هنرمندان این جنبش هنری چه کسانی بودند؟
سورئالیسم چیست؟
سوررئالیسم حرکتی در هنر مدرن و ادبیات تجسمی بود که بین جنگهای جهانی اول و دوم در اروپا شکوفا شد. این جنبش یک واکنش علیه تخریبی بود که توسط “عقل گرایی” که پیش از این فرهنگ و سیاست اروپایی را هدایت کردهبود و به جنگجهانی اول کشیدهبود. بنیانهای فکری این جنبش به شدت به تئوریهای زیگموند فروید، مرتبط است.
نقاشان سورئالیسم از تکنیکهایی برای تولید آثار هنری استفاده میکردند که در نوع خود بدیع بودهاست.
برخی تکنیکهای سورئالیسم شامل موارد زیر بودهاست:
- خودکارسازی فرایند طراحی
- خلق تصاویر پر هرج و مرج زاییده فکر
- تکنیک exquisite corpse (به موجب آن یک هنرمند قسمتی از بدن انسان را میکشد سپس کاغذ را میپوشاند، و آن را به هنرمند بعدی منتقل میکند، که بخش بعدی را اضافه کند و غیره ، تا زمانی که یک ترکیب جمعی کامل شود.)
سوررئالیست ها در صدد انتقال ناخودآگاه به عنوان ابزاری برای دستیافتن به قدرت تخیل بودند. هنرمندان سورئالیسم معتقدبودند که عقلگرایی و واقع گرایی قدرت تخیل را سرکوب میکند و وزن آن را با تابوها پایین میآورد. تحت تأثیر کارل مارکس، آنها امیدوار بودند که روان قدرتمندی داشتهباشند تا تضادها را در دنیای روزمره آشکارکنند و به انقلاب هنری دامن بزنند.
تأکید هنرمندان سورئالیسم بر قدرت تخیل شخصی بود. این ویژگی آنها را در سنت رمانتیسم قرار میدهد. اما برخلاف پیشوایانشان، آنها معتقد بودند که مکاشفهها را میتوان در خیابان و زندگی روزمره یافت. انگیزه سورئالیستی برای ضربهزدن به ذهن ناخودآگاه و علایق آنها در اسطوره و بدوی بودن، جنبشهای بعدی بسیاری را شکل داد و سبک امروز از این امر تأثیر گرفتهاست.
در طول جنگ جهانی اول آندره برتون (André Breton)، رهبر نوظهور سورئالیسم که در پزشکی و روانپزشکی آموزش دیدهبود، در یک بیمارستان عصبی مشغول خدمت بود و در آنجا از روشهای روانکاوی زیگموند فروید برای سربازانی که دچار شوک پوستی شدهبودند، استفادهکرد. او همچنین با ژاک واچ (Jacques Vaché) نویسنده جوان دیدار کرد و احساس کرد که او فرزند معنوی نویسنده و پاتفیزیست آلفرد جاری (Alfred Jarry) است. او به تحسین نگرش ضداجتماعی نويسنده جوان پرداخت.
ویژگیها و ماهیت هنر سورئالیسم چیست؟
سوررئالیسم سبک یکپارچهای ندارد. آثار سورئالیسم به طور عمده در دو منظر قابل تقسیمبندی است:
- در یک منظر، بیننده با دنیایی روبرو میشود که کاملاً تعریفشده و به صورت مختصر به تصویر کشیده شدهاست. اما هیچ منطقی ندارد. تصاویر واقع گرایانه از بسترهای عادی خود خارج میشوند و در یک چارچوب مبهم، متناقض یا تکاندهنده قرار میگیرند. آثار هنرمندانی چون رنه مگریت (René Magritte) و سالوادور دالی (Salvador Dalí) مثالهایی از این نوع آثار است.
- در منظر دیگر، که به اصطلاح سورئالیسم ارگانیک، بیننده با تصاویر انتزاعی، معمولاً بیومورفیک (biomorphic) روبرو میشود که نشاندهنده اما نامشخص است. این رویکرد توسط هنرمندانی چون ژان آرپ (Jean Arp)، ماکس ارنست (Max Ernst) و جوآن میرو (Joan Miró) قابل مشاهده است.
تصویر سورئال، احتمالاً قابل تشخیصترین عنصر این جنبش است. اما دستهبندی و تعریف هر نوع و ویژگیهای آنها نیز سختترین کارها هستند. هر هنرمند به نقوش خاص خود که از طریق رویاها یا ذهن ناخودآگاه خود بهوجود آمده است، اتکا کردهاست. در ابتدا، این تصاویر عجیب و غریب، مبهم و حیرتانگیز است، زیرا هدف این است که بیننده را از فرضیات دلگرمکننده خود دورکند.
رابطه بین دادائیسم و سورئالیسم چه بود؟
سورئالیسم عمدتاً از جنبش اولیه دادا ریشه گرفت که قبل از جنگجهانی اول، آثار ضدهنری تولید میکرد که عامدانه از عقل سرپیچی میکردند. اما تأكید سورئالیسم نه بر نفی بلكه بر بیان مثبت است. این انتقادات نهیلیستی، ضدگرایی دادا از جامعه و حملات بیحدوحصر آن به کنوانسیونهای رسمی هنری را به ارث نبرد.
برخلاف دادائیسم سوررئالیسم از این عقیده دفاع میکند که اگرچه عبارات عادی و ترسناک بسیار مهم هستند، اما ترتیب آنها باید مطابق دیالکتیک هگلی برای طیف کاملی از تصورات باز باشد. آنها همچنین به دیالکتیک مارکسیستی و کار نظریهپردازان نظیر والتر بنیامین (Walter Benjamin) و هربرت مارکوزه (Herbert Marcuse) نگاه میکردند.
هنرمندان این جنبش هنری چه کسانی بودند؟
سوررئالیسم برجستهترین و متفکارنهترین تصاویر مربوط به قرن 20 را به وجود آورده است. سورئالیستها در مورد نقش احتمالی هنرشان در ایجاد قدرتهای لجامگسیخته اجتماعی عمیقاً بلندپروازانه بودند. اما برخلاف جنبشهای آوانگارد هنر مدرن مانند دادئیسم، همه آثارشان جذابیت ماندگاری دارند و تماشاگران بلافاصله به سمت ویژگیهای خیالی آثار این هنرمندان سورئال جذب میشوند.
هدف اصلی سورئالیسم میل به آزاد کردن ناخودآگاه به عنوان رسانهای برای کشف جنبههای پنهان تخیل و ارائه شکل ذهنی و عمیقتری از حقیقت به هر نقاش و بیننده بود. سورئالیستها که عمدتاً در حال تکامل از مبانی نظری تولید شده توسط روانکاوی هستند و به شدت تحت تأثیر زیگموند فروید و بررسی خواستهها و رویاهای ناخودآگاه او هستند، به فرصتهای بی پایان ارائه شده با آزادسازی ذهن از حالت عقلانی و آگاهانه ایمان داشتند.
جنبش سوررئالیستی گروههای متصل به هم را در بر میگرفت که غالباً از طریق مانیفستهای مربوط به خود نسخهای فوری و واقعی از سبک هنری را نسبت به سایر مجموعهها بیان میکنند. این حرکتی بود که در آن هر هنرمند از نزدیک با برچسب “سوررئالیست” شناخته میشد ، و این اصطلاح در هنگام ایجاد اولین نقاشیهای ساختهشده استفاده شد. گرچه ماندگارترین تصاویر سوررئالیسم مناظر عجیب سالوادور دالی است، اما او به هیچ وجه اولین هنرمندی نبود که به سبک کار میکرد و نه بیشترین احترام را در محافل سورئالیست داشت.
نقاشان اصلی سورئالیست هنرمندان زیر بودهاند.
- ژان آرپ (Jean Arp)
- ماکس ارنست (Max Ernst)
- آندره ماسون (André Masson)
- رنه مگریت (René Magritte)
- ایو تانگی (Yves Tanguy)
- سالوادور دالی (Salvador Dalí)
- پیر روی (Pierre Roy)
- پل دلووکس (Paul Delvaux)
- جوآن میری (Joan Miró)
فریدا کاللو و پابلو پیکاسو بعضی اوقات در این لیست قرار میگیرند اما هرگز به طور رسمی به گروه سورئالیست نپیوستند.
مقاله پیشنهادی: ریشههای اکسپرسیونیسم جنبش مهیج مبتنی بر تجربه عاطفی
سوررئالیسم در شعر آندره برتون (André Breton)، پل ایلارد (Paul Éluard)، پیر ریوردی (Pierre Reverdy) و دیگران، خود را با ترکیبی از کلمات مبهوت جلوه میدهد. این امر نه با منطق بلکه با روانشناختی – یعنی ناخودآگاه – فرآیندهای فکری تعیین میشد.
شاعر گولام آپولینر (Guillaume Apollinaire)اولین بار در سال 1917 از اصطلاح “سورئالیست” برای توصیف رژه باله ژان کوکتو (Jean Cocteau’s ballet Parade) استفاده کرد و این کلمه در نمایشنامه او Les Mamelles de Tirésias ظاهر شد.
آندره برتون، که بعداً جنبش سورئالیستی را پایه گذاری کرد، اصطلاح سورئالیسم را در مانیفست جنبش سورئال (Manifte du surréalisme) به تصویب رساند و تعریف وی به عنوان “اتوماتیک گرایی روانی خالص” ترجمه شده است. کلمه سورئال در دهههای بعد به بخشی از زبان روزمره تبدیل شد و در سال 1967 وارد فرهنگ لغت وبستر شد.
مقالات فلسفه هنر:
نظرات کاربران